سفارش تبلیغ
صبا ویژن

raoof&shakoori
 
قالب وبلاگ
نویسندگان
خرید آسان

چگونه مطالعه کنیم ؟ (6) تنبلی و طفره رفتن

 

 

 

 

نویسندگان : دکتر منگروم ، دکتر استری چارت
مترجم : محمود کریمی شرودانی
منبع : راسخون

 

طفره رفتن و تنبلی چیست؟

 

تنبلی به معنی به تأخیر انداختن یا خودداری از انجام چیزی است که باید انجام شود. طبیعی است که گاه و بیگاه دچار تنبلی شویم. اما تنبلی مفرط می تواند موجب احساس گناه در مورد عدم انجام یک عمل در زمانی که باید انجام شود، گردد. همچنین تا زمانی که آن کار همچنان به عهده شماست، تنبلی می تواند موجب اضطراب شود. همچنین اگر کار مورد نظر تکمیل شود اما دیرتر از موعد به پایان رسد موجب ضعف اجرای آن کار می گردد. به طور خلاصه، تنبلی زیاد می تواند در کار تحصیل و موفقیت شخص تداخل ایجاد کند.

 

چرا دانش آموزان طفره می روند و تنبلی می کنند؟

 

دلایل بسیاری وجود دارد که چرا دانش آموزان (و دانشجویان) تنبلی می کنند. در ادامه رایج ترین دلایل آمده است:

 

1- کمال گرایی :

 

شاید یک دانش آموز استاندارد انجام یک کار را آن قدر بالا بگیرد، که دسترسی به چنان سطح استاندارد و کیفیت در انجام آن کار غیر ممکن گردد.

 

2- ترس از شکست :

 

ممکن است دانش آموزی کمبود اعتماد به نفس داشته باشد و از این بترسد که نتواند آن کار را با موفقیت به انجام برساند.

 

3- گیج شدن :

 

ممکن است دانش آموزی در مورد نحوه ی آغاز یک کار یا نحوه ی تکمیل کردن آن نامطمئن باشد.

 

4- سختی کار :

 

شاید دانش آموزی مهارت ها و توانایی های لازم برای انجام دادن آن کار مشخص را نداشته باشد.

 

5- انگیزه ضعیف :

 

شاید دانش آموزی نسبت به تکمیل کردن یک کار علاقه ی کمی داشته باشد یا کم علاقه باشد. چرا که آن کار را نامربوط یا خسته کننده بداند.

 

6- سختی تمرکز :

 

ممکن است دانش آموزی آن قدر کار در اطراف خود داشته باشد که حواس او را از انجام آن کار مشخص پرت کند.

 

7- فقدان اولویت ها :

 

شاید دانش آموزی نسبت به این که کدام کارها برای انجام دادن مهم تر هستند، درک ناچیزی داشته باشد یا اصلا متوجه نباشد.

 

چگونه باید بفهمم که کارها را زیاد به تعویق می اندازم و تنبلی می کنم؟

 

اگر با 5 مورد یا بیش از 5 مورد از عبارات زیر موافق باشید، شما دچار تأخیر اندازی و تنبلی مفرط هستید.

 


1- من شروع کردن کارهایی را که می دانم دشوار است، به تأخیر می اندازم.
2- من به محض آن که بفهمم کاری سخت است، از آن دست می کشم.
3- من اغلب از این که کاری را باید انجام دهم، شگفت زده می شوم.
4- من اغلب برای شروع کارها، مشکل دارم.

 


5- من اغلب می خواهم تعداد زیادی کار را در یک زمان انجام دهم به هیچ کدام از آنها نمی رسم.

 


6- من اغلب کاری را که به آن کم علاقه هستم یا اصلا علاقه ای ندارم، به تعویق می اندازم.

 


7- من اغلب سعی می کنم با آوردن دلایلی، کار دیگری را به جای کاری که باید انجام بدهم، به انجام برسانم.

 


8- من معمولاً از کاری که نمی دانم چگونه باید شروع یا تمامش کنم، چشم پوشی می کنم.

 


9- من معمولاً کاری را شروع می کنم اما قبل از تکمیل، آن را رها می کنم.
10- من بیشتر مواقع می بینم دارم به این موضوع فکر می کنم که اگر از کاری چشم پوشی کنم، خود به خود حل می شود یا یک جوری مسئولیتش از عهده ام برداشته می شود.

 


11- من اغلب نمی دانم از چندین کار، کدام کار را باید اول تکمیل کنم.
12- من اغلب می بینم که حواسم به چیزهای دیگری غیر از آن کاری که دارم انجام می دهم، پرت است.

 

من برای طفره روی و تنبلی مفرط چه کاری می توانم بکنم؟

 

در ادامه راهکارهایی برای کنترل طفره روی و تنبلی مفرط آورده ایم:
1- با تفکراتی مثلی «هیچ زمانی مثل الان نیست» و یا «هیچ کسی کامل نیست» خودتان را به انجام کاری تحریک کنید.

 


2- کارهایی که باید انجام دهید، اولویت بندی کنید.

 


3- خودتان را متعهد بدانید که وقتی کاری را شروع کردید، تمامش کنید.
4- هر وقت کاری را تکمیل کردید، به خودتان جایزه دهید.
5- زمانی کارها را انجام دهید، که به بهترین نحو، عمل می کنید (و بازدهی خوبی دارید)

 


6- کارهای بزرگ را به قسمت کوچکتر قابل مدیریت بشکنید.

 


7- در قالب یک گروه درسی بر روی تکالیفتان و دروستان کار کنید.
8- هر وقت می بینید کاری دشوار است از معلم هایتان و دیگر دانش آموزان کمک بگیرید.

 


9- برنامه ای برای کارهایی که باید انجام دهید بنویسید و سفت به نظرتان بچسبید.

 


10- چیزهایی که موجب حواسپرتی در حین انجام کار یا تکلیفی می شوند، برطرف کنید.

 


11- استاندارهای معقولی برای انجام یک کار یا تکلیف در نظر بگیرید تا بتوانید از پس آنها برآیید. ( مثلا برای 2 صفحه جزوه درسی، 120عدد تمرین استاندارد نامعقولی است. یا پرداختن به تمام جزئیات در عین کمبود وقت نامعقول است یا ...)

 


12- در حین انجام یک کار یا تکلیف، گاهی به استراحت هم بپردازید تا از پا در نیایید.

 


13- بر روی کارهای سخت و یا نامطلوب (ناپسند) اول از همه کار کنید.
14- پس از آن که کار سختی را انجام دادید، به کار بر روی یک کار آسان تر بپردازید.

 


15- برای انجام تکالیف و مطالعه ی خود، یک مکان مناسب برای مطالعه پیدا کنید ( در قسمت های قبلی این سری مقاله به این موضوع پرداخته ایم )
علاوه بر همه این موارد، مثبت فکر و محکم استارت بزنید. به محض آن که داخل کاری بیفتید و به انجام تکلیفی بپردازید، احتمالاً می فهمید که خیلی جالب تر از آن چیزی است که شما فکر می کردید و آن قدرها هم که از آن می ترسیدید سخت نیست. همان طور که به سمت تکمیل کار می روید، به طور فزاینده ای احساس آرامش و راحت تر شدن می کنید و انتظار می رود که پس از تکمیل کار احساس رضایت بخشی خواهید داشت.

 


منبع انگلیسی مقاله : How-to- study.com

 


[ شنبه 91/9/18 ] [ 2:29 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

جوک جدید 11

جوک جدید 11

 

 

هشدار به دختران مجرد... به زودی دختران چینی با مهریه کم وارد کشور می شوند.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آذر 1389ساعت 22:36  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک 2

یارو داشت رد می شد، دید دارن یه نفرو میزنن. پرسید:

 

چرا میزنیدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعای پیامبری میکنه.

 گفت: بزنید اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.

*******************************

2 تا دوست با هم میرن هتل، اولی میره توالت فرنگی، دومی میاد کتکش میزنه!

 میگن: چرا میزنیش؟ میگه: من هر روز از این چشمه آب می خورم،

این اومد دستشویی کرد توش !

 

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم آذر 1389ساعت 15:27  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک 1

یارو از زنش میپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی

 

 یا مثل خر کیف می کنی؟

***********************

یارو نوشابه میخوره، گازشو میگیره میره شمال

***********************

غضنفر: اون مورچه رو میبینی که بالای اون کوهه؟

قل مراد: کدومو میگی؟ اونی که چشماش بسته است

 یا اونی که چشماش بازه؟

 

 

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم آذر 1389ساعت 15:26  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک,جک, سری 7 و 8

جوک,جک, سری 7 , 8 

به قل مراد میگن خیلی آقایی میگه:ما بیشتر!!!

 

 

شعر غضنفر برای نامزدش:
صبح که دره پنجرمون وا میشه
عصر که در پنجرمون وا میشه
شب که در پنجرمون وا میشه
وای که چقدر پنجرمون وا میشه !!!

 



 

صرف فعل نشستن به گویش شیرین لری: مو بنشینم، تونم بنشینی،

 اونم بنشینه، ما که بنشینم، شمام که بنشینید،

 دیه جا نی اونا بنشینن!

 


 

غضنفر عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشش،

سرش گیج میره میخوره زمین!

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:36  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک,جک سری 6

جوک,جک سری 6

عنکبوته قرص اکس می خوره پتو میبافه

 


یه روز یه مرغ وخروسی میرن مغازه تخم مرغ بگیرن

 مغازه دار میگه چرا خودت تخم نمی زاری میگه اخه ما هنوز نامزدیم

 


 

 

از گوسفنده می پرسن سیستم دستشویی رفتن شما چیست ؟
میگه سبک گروه آریان ......... دونه دونه دونه دونه دونه


 

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:33  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک,جک

جوک,جک

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه
خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
+
+
+
+


حال ترجمه از زبان همسرش

خط اول :حالت چه طوره زن ؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه....
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان...

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:31  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک سری 5

جوک سری 5

 

 

غضنفر پشت در اتاق عمل بود ،

 پرستار صدا می زنه: همراه مریض ... غضنفر میگه: .... 0912487...

 

*************************************

یه روز یه خسیسه داشته به خودش اب یخ میریخته . میگن :

چرا اینجوری میکنی . میگه: می خوام سرما بخورم .

میگن: چرا؟ میگه: اخه یه پنیسلین دارم داره تاریخش میگذره

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:29  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک,بخش 4

جوک,بخش 4

 

جوک جدید

 

از غضنفر می پرسند هدفت از تحصیل چیه؟

میگه : می خوام درس بخونم، دکتر بشم، مطب بزنم، پولدار بشم،

وانت بخرم باهش کار کنم!

*************************************


به یه بچه میگن: اون چه حیوونیه

 که به ما گوشت، کفش، لباس میده؟ میگه: بابام.

*****************************************

قل مراد دزدی، صاحبخونه پا میشه میگه: کیه اون جا؟

 یارو میگه: هیچکی، گربه ست، بعععععع.

 

*****************************************

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:28  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک سری 3

جوک  سری 8

 

یارو از زنش میپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی

 یا مثل خر کیف می کنی؟

***********************

یارو نوشابه میخوره، گازشو میگیره میره شمال

***********************

غضنفر: اون مورچه رو میبینی که بالای اون کوهه؟

قل مراد: کدومو میگی؟ اونی که چشماش بسته است

 یا اونی که چشماش بازه؟

 


[ شنبه 91/9/18 ] [ 2:21 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

جوک سری 1

جوک سری 1

 

الهی، به مردان در خانه ات، به آن زن ذلیلان فرزانه ات،

 به آنانکه در بچه داری تکند، یلان عوض کردن

پوشکند، به آنانکه با ذوق و شوق تمام، به مادر زن خود بگویند:

 مامان، به آنانکه دامن رفو میکنند، ز بعد

رفویش اتو میکنند، به آن قرمه سبزی پزان قدر،

 به آن مادران به ظاهر پدر. الهی، به آه دل زن ذلیل، به آن

اشک چشمان ممد سبیل،

 که ما را بر این عهد کن استوار! از این زن ذلیلی مکن بر کنار!

*******************************

تک زنگ جیست؟ با خبر شدن 2 گدا از حال هم.

*******************************

میخواستن یکی رو رییس حفاظت اطلاعاتش کنن،

 بهش یه سری اسرار مملکتی میگن تا ببینن چقدر میتونه بروز نده.

 تهدیدش میکنن، نمیگه. میزننش، نمیگه. شکنجه اش میکنن،

 نمیگه. آخر سر واسه اطمینان بیشتر میندازنش انفرادی

 و رفتارشو زیر نظر میگیرن. میبینن که هی میزنه تو سر خودش

و میگه: اه یادم بیا… اه چی بود!


[ شنبه 91/9/18 ] [ 2:20 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

عمو پورنگ (داریوش فرضیایی)

اوّلین روزی که می‌خواستم به مدرسه بروم، کمی می‌ترسیدم. مادرم می‌گفت: «مدرسه جای خوبی است.» امّا من کمی دل‌شوره داشتم. لباس، کیف و کفش نو پوشیدم و همراه مادرم راه افتادم. به مدرسه که رسیدم، بچّه‌های دیگری هم را دیدم که مثل من کلاس اوّلی بودند.
حیاط شلوغ بود و مادرم را گم کردم. خواستم بروم بیرون و مادرم را پیدا کنم و با او به خانه برگردم که بابای مدرسه در را بست و مادر و پدرها همه رفتند بیرون.
گریه‌ام گرفت. با چشمان خیس از پلّه‌ها رفتم بالا و به کلاس رسیدم. انتظامات کلاس با یک پسر کلاس پنجمی بود. او مرا به خاطر قدّ کوچکم، در ردیف اوّل نشاند. من همین‌طور گریه می‌کردم. پسر بچّه‌ی کنار دستی‌ام پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟»
گفتم: «مامانم را می‌خوام. می‌خوام برم خونه.»
پسر گفت: «آدرس خونتونو بلدی؟»
جواب دادم: «آره، چهار تا کوچه بالاتره.»
هم‌نیمکتی من، دستم را گرفت و از جا بلند شدیم. داشتیم دوتایی می‌رفتیم بیرون که چشمم خورد به دوتا پای گنده. سرم را که بالا آوردم، دیدم یک آقای درشت‌هیکل ما را نگاه می‌کند.
پرسید: «کجا می‌روید؟»
دوستم جواب داد: «گریه می‌کرد، داشتم می‌بردم خونه‌شون.»
مرد زانو زد و به من سلام کرد: «من معلّم شما هستم.»
با آقای معلّم برگشتیم داخل کلاس. با خودم فکر کردم آ‌قای معلّم می‌خواهد مرا به خاطر این کار کتک بزند. بنابراین باز هم گریه کردم. آقا معلّم بغلم کرد و گفت: «ما می‌خواهیم با هم دوست باشیم؛ با بچّه‌ها بازی کنیم و توی مدرسه چیزهای خوب یاد بگیریم.»
بعد از جیبش یک پاک‌کن درآورد و به من داد و گفت: «بگیر... اشکاتو پاک کن!» با تعجّب نگاهش کردم و گفتم: «آقا دستمال کاغذی بدید... با پاک کن که اشک پاک نمی‌کنند!»
همه‌ی بچّه‌ها خندیدند. من تازه فهمیدم که منظور آقا معلّم چه بود. چند تا از بچّه‌ها پاک‌کن‌هایشان را روی صورتشان می‌کشیدند و ادا درمی‌آوردند.
آقا معلّم که خنده‌اش تمام شد، از جیبش یک دستمال نو درآورد و گفت: «این هم یک یادگاری برای تو.»
کم‌کم آرام شدم و یکی دو ساعت نگذشت که با همه دوست شدم. خاطره‌ی آن روز باعث می‌شد که کمی خجالت بکشم؛ ولی آن پاک کن را تا چند سال داشتم. حالا هر وقت یاد آن می‌افتم، خنده‌ام می‌گیرد.

درباره‌ی عموپورنگ
تولّد: 1 مرداد 1352 ـ تهران
«وقتی بچّه بودم، خیلی دوست داشتم با همه فرق داشته باشم. از همان وقت می‌خواستم هنرپیشه بشوم. البتّه خیلی خجالتی بودم.» این حرف را داریوش فرضیایی می‌زند که اکنون 34 سال دارد و دیگر کمتر کسی است که این مجری پر جنب‌و‌جوش را نشناسد. او بعد از برنامه‌ی «پورنگ و تورنگ» که در سال 1378 پخش می‌شد، به «عمو پورنگ» مشهور شد و این اسم رویش ماند. او اهل تهران است و در رشته‌ی گرافیک مدرک کارشناسی (لیسانس) گرفته است. او هنوز ازدواج نکرده است و با مادرش زندگی می‌کند. دو خواهر و دو برادر دارد که همه ازدواج کرده‌اند.

[ جمعه 91/9/17 ] [ 3:27 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

برای آموختن جغرافیا از چه وسایلی استفاده می شود؟

درس اول

چگونه از نقشه استفاده کنیم؟

درس دوم

آیا وسایل دیگری برای آموختن جغرافیا وجود دارد؟

درس سوم

درباره ناهمواری ها جه می دانید؟

درس چهارم

ناهمواری ها چگونه تغییر می کنند؟

درس پنجم

چین خوردگی ها چند نوع اند؟

درس ششم

کوهستان ها چگونه بوجود آمده اند؟

درس هفتم

آیا آتش فشان ها ناهمواری های جدیدی ایجاد می کنند؟

درس هشتم

چرا زمین می لرزد؟

درس نهم

آب ها بر روی زمین چگونه عمل می کنند؟

درس دهم

از رودها چه می دانید؟

درس یازدهم

چگونه آب ها چهره ی زمین را تغییر می دهند؟

درس دوازدهم

ویژگی های اقیانوس ها و دریاها

درس سیزدهم

هوا در زندگی ما چه نقشی دارد؟

درس چهاردهم

انواع آب و هواها کدام اند؟

درس پانزدهم

از ویژگی های جمعیت کره ی زمین چه می دانید؟ (برای مطالعه)

درس شانزدهم

جمعیت در کره ی زمین چگونه پراکنده شده است؟

درس هفدهم

آیا با زندگی روستایی آشنا هستید؟ (برای مطالعه)

درس هیجدهم

شهرها چگونه به وجود آمدند؟

درس نوزدهم

ما کجا هستیم؟

درس بیستم

چرا به جهت یابی نیازمندیم؟

درس بیست و یکم

مدار و نصف النهار چه خطوطی هستند؟

درس بیست و دوم

حرکات زمین چیست و چه نتایجی در پی دارد؟


[ پنج شنبه 91/9/16 ] [ 1:5 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 278
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 822416

جدول لیگ برتر ایران