سفارش تبلیغ
صبا ویژن

raoof&shakoori
 
قالب وبلاگ
نویسندگان
خرید آسان
تاریخ : دوشنبه چهارم دی 1391 | 23:51 | نویسنده : علی زارعی
dostan aziz baraye download rahat mataleb bayad az(idm)ya hamon internet download manayger estefade konid (;



تاریخ : پنجشنبه دوم آذر 1391 | 20:49 | نویسنده : علی زارعی
به درخواست یکی از دوستان تاریخ سوم راهنمایی را در ادامه مطلب می توانید دانلود کنید

 



ادامه مطلب

تاریخ : پنجشنبه دوم آذر 1391 | 15:45 | نویسنده : علی زارعی
به درخواست یکی از دوستان متن درس دینی را میتوانید در ادامه مطلب دانلود کنید

 




ادامه مطلب

تاریخ : پنجشنبه دوم آذر 1391 | 15:42 | نویسنده : علی زارعی
به درخواست یکی از دوستان متن کامل عربی  را در ادامه مطلب می توانبد دانلود کنید.

ادامه مطلب

تاریخ : پنجشنبه دوم آذر 1391 | 11:23 | نویسنده : علی زارعی
به درخواست یکی از دوستان می توانید کتاب فارسی را در ادامه مطلب دانلود کنید

 



ادامه مطلب

تاریخ : چهارشنبه یکم آذر 1391 | 21:14 | نویسنده : علی زارعی
بنا به درخواست یکی از دوستان متن کتاب دفاعی رو در ادامه مطلب میتونید دانلود کنید.(:

 



ادامه مطلب
تاریخ : سه شنبه سی ام آبان 1391 | 19:9 | نویسنده : علی زارعی
انشا در مورد تدبیر و دوراندیشی

 

معمولاً زندگی انسان ها به عوامل مختلفی بستگی دارد که شاید چشم انداز یکی از مهم ترین آنها باشد.

تدبیر و تدبر برای جلوگیری از بحران های غیر قابل پیش بینی یا پیش بینی نشده بسیار موثر است. انسان ها با در نظر گرفتن این که ممکن است آینده چه اتفاقی بیفتد، همواره به طور

 نا محسوس نگرا ن آینده اند. با این وجود اگر انسان ها تدبیر و تدبر را با دور اندیشی و نگاه به آینده در آمیزند، قطعاً پیشرفت های شایانی در زندگی خواهند داشت.

تدبیر و دور اندیشی امروزه لازمه ی هر کاری است؛ زیرا که در جوامع متلاطم امروز

 ریسک پذیری گاهی موجب پیشرفت اما اکثراً باعث شکست و نابودی می شود.

در علم مدیریت، جایگاه ویژه ای به دور اندیشی و آینده نگری اختصاص داده اند، به طوری که مدیر موفق به کسی اطلاق می شود که توانایی بالایی در آینده نگری یا دور اندیشی داشته باشد.

نتیجه: با توجه به اهمیت و جایگاه تدبیر و دور اندیشی در زندگی روز مره ی انسان ها، ما نیز بایدخود را آموخته سازیم و بیاموزیم این هنر را.

ما باید با برنامه ریزی های کوتاه مدت، افق هایی از فردا را برای خود روشن سازیم و با کوشش و پشتکار برای دست یابی به آنها تلاش کنیم.

 




تاریخ : جمعه بیست و ششم آبان 1391 | 19:25 | نویسنده : علی زارعی
دوستان عزیز هرکس متن درس مورد نظری را می خواهد کافی است در بخش نظرات آن را درس مورد نظر را بنویسد.


تاریخ : شنبه بیست و نهم مهر 1391 | 22:4 | نویسنده : علی زارعی
نظر یادتون نره

 



تاریخ : پنجشنبه بیست و هفتم مهر 1391 | 20:15 | نویسنده : علی زارعی
انشایی در مورد دوستی

 

بهترین دوست و همراه من کسی است که از من بهترین را بسازد. هنری فورد به ما یادآوری می کند که یک دوست و همراه خوب باید فردی باشد که از شما بهترین فرد ممکن را بسازد.
 
در تمام نقاط دنیا دوستی ها یکسان هستند ؛ درست است که در این دوره و زمانه پیدا کردن یک دوست و همراه خوب بسیار سخت شده ، اما وقتی کسی را پیدا می کنید که می بینید با خوبی ها و بدیهای شما کنار می آید دیگر دوست و همراه ندارید که وی را از دست بدهید .
 
افراد مشهور عقاید مختلفی در مورد دوستی دارند ؛ ما  در این انشاء به برخی از این سخنان اشاره می کنیم:
 
 
هنری فورد می گوید:
"بهترین دوست و همراه من کسی است که از من بهترین را بسازد". هنری فورد به ما یادآوری می کند که یک دوست و همراه خوب باید فردی باشد که از شما بهترین فرد ممکن را بسازد. اگر وقت مان را با مردمی می گذرانیم که ما را تحت تاثیر خود قرار می دهند و ما را به زندگی بهتر هدایت می کنند ، پس در مسیر درستی قرار گرفته ایم .
 
برخی هم عقیده دارند که بهترین دوست و همراه تو کسی است که تو را همانطور که هستی ببیند و نخواهد که تو را تغییر دهد.آلبرت هابارد عقیده دارد:" دوست و همراهتو کسی است که همه چیز را در مورد تو می داند ، و باز هم دوستت دارد".
 
برای آنهایی که گرفتار مشکل هستند ، یک دوست و همراه کسی است که بیشتر از همه با شما صادق است و به شما اعتماد به نفس می بخشد. با وجود آنهاست که می توانید از پس مشکلات تان برآیید و انعطاف پذیر باشید. چنانچه جورج هربرت می گوید:" بهترین آینه شما دوست و همراه قدیمی تان است. " این افراد ما را به خوبی می شناسند ، آنها هستند که می توانند به ما بگویند ما کجای مسیر زندگی مان قرار داریم و براستی که هستیم.
 
رالف والدو امرسون می گوید:
" دوست و همراه من کسی است که قبل از اینکه وی را پیدا کنم ، بلند فکر می کردم". دوست و همراه واقعی کسی است که ما را محدود نکند و همانطور که هستیم ما را بپذیرد.
 

زمانیکه شخصی درگیر یک مشکل شدید عاطفی می شود ، یک دوست و همراه باید در کنار او باشد. مارلین دیتریچ به وفاداری دوستان اشاره می کند و می گوید:" دوست و همراه شما کسی است که زمانیکه مشکلی دارید و ساعت 4 صبح بیدارش می کنید ، از دست شما ناراحت نشود".کپی پیست آزاد است(:

این انشا دارای آرایه تلمیح است و معلم نمره خوبی خواهد داد امیدوارم استفاده کنید

 



تاریخ : شنبه بیست و هفتم اسفند 1390 | 21:59 | نویسنده : علی زارعی

قواعد و حل تمارین وآموزش دروس فارسی سوم راهنمایی

دانلود

رمز:www.student.blogfa.com



تاریخ : شنبه بیست و هفتم اسفند 1390 | 13:48 | نویسنده : علی زارعی
متن و حل تمارین دروس دینی سوم راهنمایی

 

دانلود

رمز:www.student.blogfa.com



تاریخ : چهارشنبه بیست و چهارم اسفند 1390 | 18:54 | نویسنده : علی زارعی

قواعد وترجمه متن و کلمات عربی سوم راهنمایی

دانلود

رمز:www.student.blogfa.com



تاریخ : سه شنبه بیست و سوم اسفند 1390 | 18:6 | نویسنده : علی زارعی
آموزش ریاضی به وسیله انیمیشن (پویا نمایی)

 

دانلود

رمز:www.student.blogfa.com



تاریخ : دوشنبه بیست و دوم اسفند 1390 | 17:49 | نویسنده : علی زارعی

 

برای دیدن متن دروس سوم راهنمایی به ادامه مطلب بروید

 



ادامه مطلب
تاریخ : شنبه بیستم اسفند 1390 | 22:15 | نویسنده : علی زارعی
                  

 

                                      درس دفاعی(گزیدگی زنبور)



تاریخ : چهارشنبه هفدهم اسفند 1390 | 20:49 | نویسنده : علی زارعی
                     

 

                                            درس 15 جغرافی سوم راهنمایی



تاریخ : جمعه یازدهم آذر 1390 | 17:31 | نویسنده : علی زارعی
                                           درس ششم تاریخ سوم راهنمایی


تاریخ : پنجشنبه دهم آذر 1390 | 17:25 | نویسنده : علی زارعی
                                        درس هفتم جغرافی سوم راهنمایی

 



تاریخ : پنجشنبه بیست و ششم آبان 1390 | 23:7 | نویسنده : علی زارعی
                                    درس پنجم تاریخ سوم راهنمایی

 



تاریخ : دوشنبه نهم آبان 1390 | 16:3 | نویسنده : علی زارعی
 

 

                              درس جذر ریاضی سوم راهنمایی



تاریخ : دوشنبه نهم آبان 1390 | 15:50 | نویسنده : علی زارعی
     

 

                                درس سوم آموزش قرآن سوم راهنمایی  



تاریخ : یکشنبه بیستم شهریور 1390 | 8:18 | نویسنده : علی زارعی
                              

 

                             نمونه سوالات امتحانی اجتماعی سوم راهنمایی



تاریخ : پنجشنبه هفدهم شهریور 1390 | 14:33 | نویسنده : علی زارعی
تاریخ : سه شنبه هشتم شهریور 1390 | 23:29 | نویسنده : علی زارعی

بچه ها تو اخرین وب گردیم به یه سایت خیلی جالب برخوردم که میتونه خیلی بهمون کمک کنه. سایتی که برای همه درسهامون نمونه سوالهای امتحانی رو گذاشته. لینکش رو هم تو پیوندها گذاشتم هم اینجا باستون میزارم،

بانک سوالات امتحانی سال سوم راهنمایی (موسسه فرهنگی ادب و دانش)



تاریخ : شنبه بیست و نهم مرداد 1390 | 22:53 | نویسنده : علی زارعی

[ چهارشنبه 91/11/4 ] [ 3:29 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

زندگینامه آلبرت انیشتین

سخنان آلبرت انیشتین- شمار گفته‌ها:59

آلبرت انیشتین
دانشمند آلمانی (1879- 1955)
ویرایش : مریم فودازی


«آلبرت انیشتین» در چهاردهم مارس 1879 در شهر «اولم» واقع در ناحیه «ورتمبرگ» آلمان متولد شد. وقتی که آلبرت یک ساله بود، خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردیدند. پدر آلبرت، هرمان انیشتین، کارخانه کوچکی برای تولید محصولات الکتروشیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود، از آن بهره برداری می کرد. وی از لحاظ عقاید سیاسی با حکومت پروسی ها مخالفت داشت، اما امپراتوری جدید آلمان را ستایش می کرد و صدر اعظم آن « بیسمارک » و ژنرال « مولتکه » و امپراتور پیر یعنی « ویلهم اول» را مورد تجلیل قرار می داد. مادر انیشتین که پائولین کوخ نام داشت، بیش از پدر زندگی را جدی می گرفت و از احساسات هنرمندانه ای برخوردار بود.
آلبرت کوچولو به هیچ عنوان کودک اعجوبه ای نبود و حتی مدت زیادی طول کشید تا سخن گفتن را بیاموزد؛ بطوریکه پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیرعادی باشد. اما بالاخره شروع به حرف زدن کرد، ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی کودکان را دوست نداشت. تحصیلات ابتدائی خود را طبق تعالیم کاتولیک گذراند و از آن لذت فراوان برد و حتی در دروسی  که به شرعیات و قوانین مذهبی کاتولیک بستگی داشت، چنان قوی شد که توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سوالهای معلم جواب دهند، به آنها کمک کند. انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه « لوئیت پول» وارد شد.
 
ذوق هنری
ذوق هنری انیشتین چنان بود که وقتی در سن پنج سالگی، پدرش قطب نمایی جیبی را به او نشان داد، خاصیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی تأثیر عمیقی بر وی گذاشت. زمانی که انیشتین پانزده ساله بود، حادثه ای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به سمت جدیدی سوق داد. پدر او در کار تجارت با مشکلاتی مواجه شد و صلاح را در آن دید تا کارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهد. از آن جا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذت بود، تصمیم گرفت به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور، ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه مشابهی را ایجاد نمود. هنگامیکه وارد شهر میلان شدند، آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید، اما آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت و نابهنجار است.
 
دوران دانشجویی
در این دوران، مشهورترین مؤسسه فنی در اروپای مرکزی به استثنای آلمان، مدرسه دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بود. آلبرت در امتحان ورودی این مؤسسه شرکت کرد، ولی بخاطر اینکه درعلوم طبیعی اطلاعات وسیعی نداشت، پذیرفته نشد. با این حال، مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاعات وسیع او راجع به ریاضیات واقع شد و از وی درخواست کرد تا دیپلم متوسطه ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است، در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک « آرائو » که با روش جدیدی اداره می شد، معرفی کرد. وی بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور، دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه، بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با این که درس های فیزیک دارالفنون از هیچ گونه عمق فکری برخوردار نبود، اما حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد تا آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل بولترمان، ماکسول و هوتز را با حرص عجیبی مطالعه کند. آلبرت درست در اواخر قرن 19، تحصیلات خود را به اتمام رساند و با مسأله مهم کسب شغل مواجه گردید. از آنجا که نتوانست مقام تدریس در مدرسه پلی تکنیک را بدست آورد، تنها راه باقی مانده این بود که چنین شغل و مقامی را در یک مدرسه متوسطه جستجو کند.
در سال 1910 ، آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. وی داوطلب شغل معلمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از کار خود راضی بود؛ چرا که می توانست به پرورش جوانان بپردازد، اما بزودی متوجه شد که معلمان دیگر نیکی را از او ضایع و فاسد می کنند و این شغل را ترک کرد. بعد از مدتی، در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر« برن» انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن، با میلواماریچ همشاگردی قدیم خود در مدرسه پلی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتی بسیار جالب به نظر می رسید. او وظیفه داشت، اختراعاتی را که به دفتر مذبور می آوردند، مورد آزمایش اولیه قرار دهد. شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی مانند، بتواند نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را به سرعت درک و استخراج کند؛ چرا که انیشتین به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت درصدد بود تا میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.
در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله  امپراتور اتریش انجام می گرفت که معمولاً حق انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ واگذار می کرد. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب، قبل از همه، برعهده فیزیکدانی به نام « آنتون لامپا » بود و او برای انتخاب استاد، دو نفر را مد نظر داشت که یکی از آنها « کوستاویائومان» و دیگری « انیشتین» بود. یائومان این پیشنهاد را رد کرد و انیشتین پس از کش و قوس های فراوان، این مقام را پذیرفت. دو ویژگی  انیشتشن موجب شد که استاد زبردستی گردد : نخست اینکه، علاقه  فراوانی داشت تا برای عده بیشتری از همنوعان خود و بخصوص کسانی که در حول و حوش او می زیستند، مفید باشد. ویژگی دوم، یعنی ذوق هنریش، وی را وا می داشت که افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتب سازد. از سوی دیگر، روش تنظیم آنها به نحوی بود که چه خود او و چه مستمعان از نظر جهان شناسی نیز لذت ببرند.
 
عزیمت از پراگ
انیشتین در مدتی که در پراگ تدریس می کرد، نه تنها نظریه جدید خود را بنا نهاد، بلکه با شدت بیشتری، نظریه خود درباره  کوآنتوم  نو را که در شهر برن شروع کرده بود، توسعه داد. با همه این تفاصیل، انیشتین به دانشگاه پراگ اطلاع داد که در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 این دانشگاه را ترک خواهد کرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از پراگ، سر و صدای زیادی را در این شهر بوجود آورد. در سر مقاله بزرگترین روزنامه  آلمانی شهر پراگ نوشته شد :
« نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترک کرد ». انیشتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912در سمت استاد مدرسه پلی تکنیک زوریخ مشغول به کار شد. شهرت انیشتین تا بدانجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط باشد. مقامات رسمی آلمان، سالها کوشش می کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی، بلکه در عین حال کانون فعالیت هنری و علمی نیز محسوب گردد؛ بهمین جهت از انیشتین دعوت بعمل آوردند. انیشتین مدت کمی بعد از ورود به برلن، از همسر خویش هیلوا که از جنبه های مختلف با او توافق نداشت، جدا گردید. هنگامیکه به عضویت آکادمی پادشاهی انتخاب شد، سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند، بیش از حد جوان می نمود.
فعالیت اصلی انیشتین در برلن این بود که با همکاران خویش و یا دانشجویان رشته فیزیک، درباره کارهای علمی مصاحبه و مذاکره نموده  و آنها را در تهیه برنامه علمی راهنمایی کند. هنوز یکسال از اقامت انیشتین در برلن نگذشته بود که در ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع  شد. در طی جنگ جهانی اول ، روزنامه های برلن همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان سخن می گفتند. در عین حال، انیشتین در منزل خود با دختر عمه خویش الزا آشنایی پیدا کرد. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت؛ با این حال، انیشتین با او ازدواج کرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی که در نتیجه آن بر دنیای علم تحصیل گردید، مانع از آن نشد  که انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه و تکمیل نظریه ثقل خویش بپردازد و با پیمودن راه تفکری که در پراگ و زوریخ  در پیش گرفته بود، در سال 1916 توانست نظریه ای برای ثقل ارائه دهد. وی  جاذبه عمومی را بنا نهاد که به کلی مستقل از نظریه های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت کامل بود.
اهمیت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجه دانشمندانی واقع گردید که دارای قدرت خلاق علمی بودند. تأیید تجربی نظریه انیشتین، توجه عموم مردم را نیز به شدت جلب کرده بود. از این پس، دیگر انیشتین مردی نبود که فقط مورد توجه دانشمندان باشد. به زودی، او نیز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر، شهرت عام بدست آورد.
 
مسافرتهای انیشتین
تبلیغات مخالف و حملاتی که علیه انیشتین می شد، موجب گردید که در تمام ممالک جهان و در همه طبقات اجتماعی، توجه عموم مردم به سوی تئوریهای او جلب شود. در این زمان، انیشتین ابتدا به هلند و سپس به کشورهای چکسلواکی، اسپانیا، فرانسه، روسیه، اتریش، انگلیس، آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر سفر کرد. اما نکته قابل توجه این است که وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورک رسیدند، با استقبال شدید و تظاهرات پرشوری مواجه شدند که به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یکی از دانشمندان رخ نداده بود .
انیشتین به آسیا و کشورهای چین، ژاپن و فلسطین سفر کرد و این خاتمه سفرهای او بود. وی درسال 1924 بعد از مسافرتهای متعدد به اکناف جهان، بار دیگر در برلن مستقر گردید. حملات همچنان بر علیه او ادامه داشت و نظریات او را بعنوان بیان افکار قوم یهود و به سوی فاشیسم می دانستند. از این رو، انیشتین به شهر پرینستون در آمریکا رفت. در سال 1936 همسرش الزا از دنیا رفت و خواهر انیشتین که در فلورانس بود، به شهر پرینستون نزد برادرش آمد. در همین دوران، انیشتین تابعیت کشور آمریکا را پذیرفت. وی در سال 1945 طبق قانون بازنشستگی، مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرینستون را ترک کرد، ولی این تغییر سمت رسمی، تغییری در روش زندگی و کار او به وجود نیاورد. او کماکان در پرینستون بسر می برد و در مؤسسه  مذبور به تحقیقات خود ادامه می داد.
 
آخرین سالهای زندگی انیشتین
دوران تحقیق در شهر پرینستون آمیخته با اضطراب بود. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود؛ لیکن این دوره ده ساله، درست مصادف با عهد بمب اتمی بوده و بشریت، تمرین و آموزش خود را در این زمینه آغاز نمود. بنابراین، مسأله واقعی که برای او مطرح شد، موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود.
سرانجام در روز هجدهم آوریل 1955 بزرگترین دانشمند و متفکر قرن بیستم ، پیغمبر صلح و حامی محنت دیدگان جهان، مردی که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه مردان جهان بوده است، در شهر پرینستون واقع در ممالک متحده آمریکای شمالی از زندگی، تفکر و مبارزه دست کشید و درگذشت.
در پایان به اظهار نظر برخی از مشاهیر درباره  انیشتین می پردازیم :
«پیشرفتی که انیشتین درباره طبیعت، نصیب معرفت ما کرد، از قدرت جهان امروز خارج است. فقط نسل های آینده مفهوم واقعی آن را درک خواهند کرد». «دکتر هارولددوز، رئیس دانشگاه پرینستون در آمریکا ».
«وی دانشمند بزرگ این عصر و به واقع یکی از جویندگان عدالت و راستی بود که هرگز با نادرستی و ظلم مصالحه نکرد».« جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند».
 
 


گزارش اشکال و یا نظرها و پیشنهادهای شما درباره زندگینامه آلبرت انیشتین




[ چهارشنبه 91/11/4 ] [ 3:25 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]
  شرح زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی  
 
  استاد بزرگ بی بدیل ، حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست که به علت همین عظمت مقام و مرتبت ، سرگذش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است.  
 
     
 
 
  صفحه آخر بعدى   2   1  
 
   
 
 
شرح زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی  
 
 
 
 
     
 
   
 

استاد بزرگ بی بدیل ، حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست که به علت همین عظمت مقام و مرتبت ، سرگذش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است. مولد او قریه باژ از قراء ناحیه طابران (یا: طبران) طوس بود، یعنی همانجا که امروز آرامگاه اوست، و او در آن دِه در حدود سال 329 – 330 هجری، در خانواده ای از طبقه دهقانان چشم به جهان هستی گشود.چنان که می دانیم "دهقانان" یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ی ساسانیان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی) در ایران زندگی می کردند و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه کشاورزان و اشراف درجه اول را تشکیل می دادند و صاحب نوعی "اشرافیت ارضی" بودند . زندگانی آنان در کاخهایی که در اراضی خود داشتند می گذشت . آنها به وسیله ی "روستاییان" از آن اراضی بهره برداری می نمودند و در جمع آوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همکاری داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدریج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضییقات گوناگون از بین رفتند. اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت آداب و رسوم ملی، تعصب و سختگیری خاص می کردند و به همین سبب است که هر وقت در دورهی اسلامی کسی را "دهقان نژاد" می دانستند مقصود صحت نژاد ایرانی او بود و نیز به همین دلیل است که در متون فارسی قرون پیش از مغول "دهقان" به معنی ایرانی و مقابل "ترک" و "تازی" نیز استعمال می شده است .فردوسی به خاطر تعلق به این طبقه از جامعه، از تاریخ ایران وسرگذشت نیاکان خویش آگاهی داشت، به ایران عشق می ورزید، به ذکر افتخارات ملی علاقه داشت. وی از خاندانی صاحب مکنت و ضیاع و عقار بود و به قول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله، در دیه باژ «شوکتی تمام داشت و به دخل آن ضیاع از امثال خود بی نیاز بود» . ولی این بی نیازی پایدار نماند ؛ زیرا او همه سودهای مادی خود را به کناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته آن را در خطر نیستی و فراموشی یافت زندگی خود را به احیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در این راه یاری گرفت . از تهیدستی نیندیشید، سی سال رنج برد، و به هیچ روی، حتی در مرگ پسرش، از ادامه کار باز نایستاد، تا شاهنامه را با همه ی رونق و شکوه و جلالش، جاودانه برای ایرانی که می خواست جاودان باشد، باقی می گذارد «که رحمت بر آن تربت پاک باد»فردوسی ظاهراً در ابتدای قتل دقیقی (حدود 367 369 ه) به نظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود، مثل داستان "بیژن و گرازان"، که بعدها آنها را در شاهنامه ی خود گنجانید و گویا این کار را حتی در حین نظم شاهنامه ابومنصوری یا بعد از آن نیز ادامه می داد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، داستانهای مأخوذ از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم در می آورد . اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبتا روشن و آشکاری است. مثل داستان سیاوش که در حدود سال 387 ه. سروده شده و نظم داستان نخجیر کردن رستم با پهلوانان در شکارگاه افراسیاب که در 389 شروع شد. آغاز نظم شاهنامه: اما نظم شاهنامه، یعنی شاهنامه ای که در سال 346 هجری به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود، دنباله ی اقدام دقیقی شاعرست در همین مورد. دقیقی بعد از سال 365 که سال جلوس نوح بن منصور سامانی بود، به امر او شروع به نظم شاهنامه ابومنصور کرد ولی هنوز بیش از هزار بیت آن را به نظم در نیاورده بود که به دست بنده ای کشته شد. بعد از شهرت کار دقیقی در دهه ی دوم از نیمه ی دوم قرن چهارم و رسیدن آوازه ی آن و نسخه ای از نظم او به فردوسی، استاد طوس بر آن شد که کار شاعر جوان دربار سامانی را به پایان برد. ولی مأخذی را که دقیقی در دست داشت مالک نبود و می بایست چندی در جست و جوی آن بگذراند . بر حسب اتفاق یکی از دوستان او در این کار وی را یاری کرد و نسخه ای از شاهنامه منثور ابومنصوری را بدو داد و فردوسی از آن هنگام به نظم شاهنامه دست یازید، بدین قصد که کتاب مدون و مرتبی از داستانها و تاریخ کهن ترتیب دهد. تاریخ این واقعه ، یعنی شروع به نظم شاهنامه ، صریحاً معلوم نیست ولی با استفاده از قرائن متعددی که از شاهنامه مستفاد می گردد و با انطباق آنها بر وقایع تاریخی، می توان آغاز نظم شاهنامه ابومنصوری را به وسیله استاد طوس سال 370 – 371 هجری معلوم کرد.این کار بزرگ، خلاف آنچه تذکره نویسان و افسانه سازان جعل کرده اند، به امر هیچ یک از سلاطین، خواه سامانی و خواه غزنوی، انجام نگرفت بلکه استاد طوس به صرافت طبع، بدین مجاهدت عظیم دست زد و در آغاز کار فقط از یاوری دوستان خود و یکی از مقتدرین ایرانی نژاد محلی در طوس بهره مند شد که نمی دانیم که بود ، ولی چنانکه فردوسی خود می گوید او دیری نماند و بعد از او مردی دیگر، هم از متمکنان و بزرگان محلی طوس، به نام "حیی" یا "حسین" بن قتیبه ، شاعر را زیربال رعایت گرفت و درامور مادی، حتی پرداخت خراج سالانه، یاوری نمود، و مردی دیگر به نام "علی دیلمی" هم در این گونه یاوریها شرکت داشت. اما اینان همه از یاوران و دوستان و بزرگان محلی طوس یا ناحیه طابران بودند و هیچ یک پادشاه و سلطان نام آوری نبودند. تذکره نویسان در شرح حال فردوسی نوشته اند که او به تشویق سلطان محمود به نظم شاهنامه پرداخت . علت این اشتباه آن است که نام محمود در نسخه موجود شاهنامه، که دومین نسخه شاهنامه فردوسی است، توسط خود شاعر گنجانیده شد و نسخه اول شاهنامه ( که منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوری ) ، موقعی آغاز شده بود که هنوز 19 سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه خود را به پادشاهی لازم می شمرد ناگزیر به درگاه آل سامان، که خریدار این گونه آثار بودند، روی می نمود نه به درگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود. محمود ترکزاد غزنوی نه تنها در ایجاد شاهنامه استاد طوس تأثیری نداشت بلکه قصد قتل گوینده آن، به گناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع، را داشت .اتمام اولین نسخه شاهنامه: گفتیم که فردوسی، مدتی پیش از به دست آوردن نسخه ی شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، در دوران جوانی و پیش از چهل سالگی، سرگرم نظم بعضی از داستانهای قهرمانی بود و بنا بر شرحی که گذشت در حدود سال 370 371 هجری نسخه شاهنامه منثور ابومنصوری را به یاری یکی از دوستان طوسی خود به دست آورد و به نظم آن همت گماشت، و پس از سیزده یا چهارده سال، در سال 384 یعنی ده سال پیش از آشنایی بادربار محمود غزنوی، آن را به پایان رسانید. تاریخ مذکور درپاره ای از نسخ قدیمی شاهنامه دیده می شود.

در ترجمه ای که فتح بن علی بنداری اصفهانی به حدود سال 620 – 624 از شاهنامه به عربی ترتیب داد، باز تاریخ ختم شاهنامه سال 384 است.

به مـاه سفنـدار مـذ روز اَرد

سـرآمــد کنـون قصــه یـزد گــرد

بنـام جهـان داور کـرد گار

زهجرت سه صدسال وهشتاد و چار

مقایسه ترجمه البنداری با شاهنامه معمول ، این نکته را بر ما روشن می کند که بسیاری از مطالب موجود در شاهنامه های متداول در آن ترجمه موجود نیست . از اینجا دریافت می شود که نسخه مورد استفاده البنداری کوتاه تر و مختصرتر بود.

   
   

[ چهارشنبه 91/11/4 ] [ 3:23 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

سخنان زیبا, سخنان بزرگان, سخنان حکیمانه - بخش بیست و دوم

نویسنده :ستاره هاشمی
تاریخ:چهارشنبه 10 خرداد 1391-10:42 ب.ظ

 


شایستگان چهره ایی گشاده دارند ، نگاهی مهربان ، دستی نوازشگر و نوایی پندآموز . حکیم ارد بزرگ



کوشش اولین وظیفه انسان است. گوته



کسی که به کسی حسد می ورزد، دلیل بر آن است که به برتری او اعتراف کرده است. هراس وال پول



گذشت را می توان در مورد آدمها به کار گرفت اما باید دانست این درس از آن آدم هاست و نه کشورها !... سکوت در مقابل وحشی گری کشورهای دشمن هیچگاه درست نیست . حکیم ارد بزرگ



اگر جوان را از عشق منع کنید ، چنان است که مریض را از کسالتش سرزنش دهید . دوکلوس



آهنگ صدا هرچه ملایم و مطبوع باشد، سخن موثر و دلنشین تر خواهد بود. جان کایزل



نامداران ماندگار آنانی اند که سرشتی نیکو و دلی سرشار از مهر دارند . حکیم ارد بزرگ



کسی داناست که می داند هیچ نمی داند. ضرب المثل فلسطینی



قوی ترین اهرم ها، اراده است. اسمایلز



شناخت ما از درون خویش آن اندازه هست که بتوانیم انتخابی درست در بدترین زمانها داشته باشیم باید به نتیجه گیری خود احترام بگذاریم . حکیم ارد بزرگ



خرد در پیکار با دیوان برنده ترین سلاح ها ااست در برابر شمشیر تیز دیو ، خرد جوش است و جان بدان روشن . حکیم بزرگمهر



آنچه بار زندگی را بردوش ماسنگین تر میسازد، عموماً زیاده روی در خود زندگی است. روسو



رسانه های تشویشگر بدترین دشمنان سرمایه گذاری و تولید هستند . حکیم ارد بزرگ



حواس وسیله ی کشف نیست بلکه فقط وسیله ی ارتباط عملی پیدا کردن با عالم خارج است و همین طور عقل .آن همان مایه ی دانشی است که در جانوران ، غریزه و در انسان ، عقل را به وجود می
آورد . از آن مایه ی دانش در انسان قوه ی اشراقی به ودیعه گذاشته شده که در عموم به حال ضعف و ابهام و محو است ، ولی ممکن است که قوت و کمال یابد تا آنجا که شخص متوجه شود که آن اصل اصیل در او نفوذ کرده مانند آتشی که در آهن نفوذ و آنرا سرخ می کند . به عبارت دیگر اتصال خود را با مبدا در می یابد و آنش عشق در او افروخته می شود ، هم تزلزل خاطری که از عقل در انسان رخ کرده مبدل به اطمینان می گردد ، هم علاقه اش از جزئیات سلب می شود . هانری برگسون



جوانی صندوق در بسته ای است که فقط پیران می دانند درون آن چیست . دوکلوس



روان ، همواره تشنه پرواز و بالا بردن خواسته های آدمی است ، این همان ریشه بالندگی آدمی است . حکیم ارد بزرگ



تنها نشان زندگی رشد کردن است . جان هنری



صداقت نخستین فصل دفتر دانایی است . تامس جفرسن



جشن های پیاپی میهنی نرم خویی و دوستی را در بین مردم زیاد می کند . حکیم ارد بزرگ



گاهی اوقات مرگ بازی غایم موشک دارد. به این طریق که ناگهان از گوشه ای به در آمده گریبان شخصی را که هیچ به مرگ فکر نمی کرد می گیرد و او را با خود می برد. این است یکی از تفریحات او !!! . موریس مترلینگ



ما هیچ دلیلی در دست نداریم که بتوانیم وجود فهم و شعور را در سنگ و درخت و غیره منکر بشویم و در این صورت بعید نیست دنیاهائی وجود داشته باشد که در آنها سنگ ها و سایر جمادات مثل ما زندگی کنند و بلکه زندگی فکری آنها از ما بالاتر باشد . موریس مترلینگ



ایرانیان هرگاه پُشتکار داشته اند شگفتی ها آفریده اند . حکیم ارد بزرگ



چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی «مثل من رفتار کن». کانت



از امروز استفاده کن و امروز را از دست مده. دیل کارنگی



زندگی میدان ادامه راه اشتباه نیست هر گاه پی به ناراستی راه خود بردیم باید به ریشه و بن پاکی خویش باز گردیم ، نه آنکه با اشتباهی دیگر آن را ادامه دهیم که برآیند آن ، از دست دادن همه عمر است . حکیم ارد بزرگ



هنر عصاره زندگی است. پل وانری



مادر خوب، شاهکار طبیعت است. گرتری



بدان همواره آنکه برای رسیدن به تو از همه چیزش می گذرد روزی تنهایت خواهد گذاشت، این هنجار دردناک زندگی است . حکیم ارد بزرگ



تقوی و خوبی می توان سعادت را خرید. زنون



مطیع‌ مرد باشید; تا شما را بپرستد. کارول‌ بیکر



رایزنی با خردمندان ، پیروزی در پی دارد . حکیم ارد بزرگ



بزرگترین امید آن است که امید را به قصد کشت کتک بزنیم . جان اشتنبک



مشکلی که خوب تشریح و حلاجی شده باشد نصفش حل شده است. چارلز کیترنیک



اندیشه برتر در روزهای توفانی و آشوب و در همان حال خموشی و آرامش ، توانایی برتر خویش را از دست نمی دهد . حکیم ارد بزرگ



تنها بدان خدایی ایمان دارم که رقص بداند . فردریش نیچه



خود رایی و خودبینی ، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن ، راه اهرمن ، و دل به بهی و نیکی سپردن راه یزدان است . حکیم بزرگمهر



با بازگویی رخدادهای بد زندگی ، خویش را نیازاریم . حکیم ارد بزرگ    



برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم . نادر شاه افشار



دنیا به امید برپاست و انسان به امید زنده. علی اکبر دهخدا



سخت نمودن پیمان زناشویی به نام ارزش نهادن به سنت ها درست نیست . حکیم ارد بزرگ



مرد نیک، صدای وجدان را می شنود .ضرب المثل اسپانیایی



اگر شما دشمن دارید ، بدی او را با خوبی پاداش ندهید ، زیرا این امر موجب شرمساری او می گردد . ولی به او وانمود کنید که او با این عمل خود برای شما خدمتی انجام داده است . نیچه



ره آورد سفر در درون آدمی ، به جز خرد و پیشرفت نیست . حکیم ارد بزرگ

 

کلمات حباب آبند و اعمال قطره طلا . ضرب المثل شرقی



کار ریشه های تلخ و میوه شیرین دارد. ضرب المثل آلمانی



گاهی شالوده و ریشه شکست های بزرگ ، از اشتباهات بسیار ریز و کوچک سرچشمه می گیرد . حکیم ارد بزرگ



نگارش اندیشه ها، سرمایه آینده است. ضرب المثل اسپانیائی



به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن، و به هیچکس بدی نکن. شکسپیر



آنکه زندگی بدون رنج و تلاش را برمی گزیند پیشاپیش مرگ خویش را نیز جشن گرفته است . حکیم ارد بزرگ



قوی ترین اهرم ها، اراده است. اسمایلز



کوشش اولین وظیفه انسان است. گوته



زندگی مردان و زنان فرهمند ، سرشار از مهر و کمک به دیگر آدمیان است . حکیم ارد بزرگ



فهمیدن بهتر از دانستن است. گوستاو لوبن



آن چه هستی ، باش . نیچه



شادی های ملی ، بزرگداشت ها و آرامش رسانه ایی سبب ایجاد انگیزه باروری و تولید خواهد شد . حکیم ارد بزرگ



غیر ممکن ها را انجام دادن نوعی لذت است . والت دیسنی



انسانیت نیازمند حقیقت است . بیکن



اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند . حکیم ارد بزرگ



صفات هر کس مربوط به محسنات و نقایص اخلاقی دوستان اوست. کارلایل



مرد بزرگ دیر وعده می دهد و زود انجام میدهد . کنفوسیوس



برای ماندگاری یک گروه ، باید دلداده و از خودگذشته بود . حکیم ارد بزرگ



بسیاری از مردم ، گناه نارسائیهای زندگی خود را به گردن وقایع و اتفاقات می اندازند . در حالی که آنچه زندگانی ما را شکل می دهد، خود آن وقایع نیست، بلکه معنایی است که به آن رویدادها می دهیم . آنتونی رابینز



پول بتی است که همه او را می پرستند ولی این بت معبد ندارد . روتشیند



کارآفرینی را ، یک ارزش راستین بدانیم تا تهی دستی از میان رود . حکیم ارد بزرگ



آدمی باید از گناه بپرهیزد ، هر چه را به خویش نمی پسندد به دوست و دشمن خود روا ندارد . حکیم بزرگمهر



آن که در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به گفتار بگشاید . حکیم بزرگمهر



پیامد دانایی ، پذیرفتن بار ساماندهی دیگران است . حکیم ارد بزرگ

 

اراده از آن مرد کور نیرومندی است که بر دوش خود مرد شل بینایی را می برد تا او را رهبری کند. شوپنهاور



در کارهای دشوار نشاط بسیار وجود دارد . لویی پاستور



برای آنکه پرواز کنی ، پیکر خویش را به حال خود رها مکن . حکیم ارد بزرگ



دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . گابریل گارسیا مارکز



خسروی بزرگتر ، بندگی بیشتر می خواهد . حکیم فردوسی خردمند



اگر در بند زندگی روزمره تان شوید نمی توانید گامی بسوی بهروزی بردارد . حکیم ارد بزرگ



آدم تنبل عصای شیطان است .ضرب المثل ولزی



انسان ها به طور کلی، چیزی جز کودکان بزرگ نیستند .ناپلئون بناپارت



پیران فریبکار، آتش زندگی جوانانند . حکیم ارد بزرگ



آنگاه که همه نیک سخن می گویند، پلید اندیشی عین خرد است . آلفرد مارشال



بشر، بر صفحه‌ی شطرنج ابدیت، چون پیاده‌ای در دست خدا و شیطان است. گوته



آنانی که در کنار ما زندگی می کنند اما کنشی ندارند و وارستگی را در پشت کردن به جهان می دانند گوشه نشینی می کنند و همه چیز را گذرا می دانند تکه گوشتهای هستند که هنوز از جهان حیوانی خود به دنیای آدمیان پا نگذاشته اند . آنکه ما را به این جهان آورد فر و خرد را مایه رشد ما قرار داد ، باید به آنان گفت خرد و دانش را انکار کردن با خوابیدن و مردن تمیزی ندارد . حکیم ارد بزرگ



هر چه موانع جدی تر و سخت تر باشد , لذت تلاش و پیروزی بیشتر است . اریک باتروورت



روند رشد، پیچیده و پر زحمت است و در درازای عمر ادامه دارد. اسکات پک



آنکه پرسشهای پراکنده در وادی های گوناگون را همزمان می پرسد ، تنها می خواهد زمان و نیروی استاد را تباه کند . حکیم ارد بزرگ



در جستجوی نور باش، نور را می‌یابی. آرنت



اگر بخواهی بر عالم فرمانروا باشی باید عقل بر تو حاکم باشد . سه نه ک



برای آنکه دوستیمان پا برجا بماند بهتر است همواره میانمان فاصله ایی باشد . حکیم ارد بزرگ



صدیق ترین ،بی توقع ترین،مفیدترین و دائمی ترین رفیق برای هر کسی کتاب است. مارک تواین



اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما می شد سعی و عمل دیگر معنی نداشت . مترلینگ



رشد آدمیان تنها زمانی پایدار خواهد بود که بر اساس شایستگی ها باشد . حکیم ارد بزرگ



موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت مقدمه گستاخی است . ضرب المثل ایتالیایی



کسی که می تواند انجام می دهد و کسی که نمی تواند به دیگران یاد می دهد . جرج برنارد شاو



تنها کسانی از آرزوهای نیک جوانان واهمه دارند که بر جایگاه خویش بیمناکند . حکیم ارد بزرگ

 

آنچه سبب امنیت روح می شود ایمان است . گارودی



شما همانی هستید که فکر می کنید . کلمنت استون



سرآمد و الگوی این جهانی شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زیباتری در برابر شماست . حکیم ارد بزرگ



اگر باور داشته باشی که می توانی , حتما می توانی . ناپلئون هیل



وقتی جوانتر بودم همه چیز را به خاطر می‌آوردم، حالا می‌خواست اتفاق افتاده باشد یا نه! . مارک تواین



کسی که گذشت و بخشش در درونش نیست تنها نام آدم را بر خود دارد . حکیم ارد بزرگ



یک انسان خردمند فرصتها و شانس ها را می سازد , نه اینکه در انتظار آنها بنشیند . فرانسیس بیکن



تاریکی و شب، مادران تفکرند .ضرب المثل هندی



اگر غرورت را گم کرده ایی به کوهستان رو ، و اگر از جنگ خسته ایی به دریا . حکیم ارد بزرگ



کسی که از سرنوشت خود شکایت می کند ، از کوچکی و ناچیزی روح خود شکایت کرده است. مترلینگ



اشتباهی در کار نیست، فقط عبرت آموزی است . آن ویلسن اسکف



کسی که هنگام انتخاب همسر ، یکه تازی می کند و سخن ریش سفیدان را به هیچ می گیرد بارها و بارها با اشک ، رخش را خواهد شست . حکیم ارد بزرگ



از مردم دور باش و تنها زندگی کن ، نه به کسی ظلم کن و نه بگذار کسی به تو ظلم کند . ابوالعلامعری



اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم . شکسپیر



جهان همواره در حال دگرگونی و رشد است نباید این پویندگی را زشت دانست ، باید همراه بود و سهمی از این رشد را بر عهده داشت . حکیم ارد بزرگ



خیال هایت را کنار بگذار و نیتت را خالص کن آنوقت حقیقت در قلبت می تابد . ملا صدرا



خود را قربانی کنیم بهتر است تا دیگران را. گاندی



دیدگاه و اندیشه تاریک ، میدان پرده پوشی (سانسور) هر روز بزرگتر می کند . حکیم ارد بزرگ



برای جلب علاقه، باید اظهار علاقه مندی کرد .دیل کارنگی



پرسیدم دوست بهتر است یا برادر ؟ گفت دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می کند . امیل فاگو



آنکه پیاپی سخنتان را می برد ، دلخوش به شنیدن سخن شما نیست . حکیم ارد بزرگ



از قضاوت کردن دست بکش تا آرامش را تجربه کنی. دیپاک چوپرا



عشق ماندگار هرگز بر جاذبه ی جسمانی میان شما و معشوق که همواره در حال تغییر است متکی نیست . باربارا دی آنجلیس



منتقدین پر حرف بجای عملگرایان کم حرف هم سخن می گویند . حکیم ارد بزرگ



خداوند ما را برای خودش آفریده است پس قلبمان آرام نمی گیرد مگر وقتی که به او رو یمی آوریم. سنت آگوستین



کسی که از ابتدا نا بینا به دنیا آمده است معنی تاریکی را نمی فهمد زیرا هرگز روشنایی را تجربه نکرده است. خردمند بودایی



رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد . حکیم ارد بزرگ



بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی. مولانا



سعادت مثل پروانه ایست که روی برگهای گل به خواب رفته باشد . به مجرد اینکه نزدیکش بروی بالهای خود را باز کرده و در فضا پرواز می کند . آندره تواید



افکار عمومی جایگاه آدمها را مشخص می کنند نه بر تخت نشینان . حکیم ارد بزرگ



عمری را تلف کردم تا بفهمم فهمیدن همه چیز لازم نیست . رنه کوتی



من با عشق به تو تنها به میعادگاهم می آیم ، اما این من ، در ظلمت کیست کنار می آیم تا از او دوری کنم ، اما نمی توانم از او بگریزم ، او وجود کوچک خود من است ، آقا و سرور من . حیا و شرمندگی نمی شناسد و شرمنده ام که همراه با او به درگاه تو آمده ام . رابیندرانات تاگور



سکوت بهترین تحقیر است. برنارد شاو



سربازان تنها نگاهبان مردم امروز کشور خویش نیستند آنها دستاوردهای پیشینیان و سرمایه آیندگان را نیز پاس می دارند . حکیم ارد بزرگ



خود را فدا کنیم بهتر است تا دیگران را نابود کنیم. گاندی



یک خانواده خوشحال چیزی جز یک بهشت زود رس نیست. برنارد شاو



با احساس می شود پند و اندرز داد اما سامان دهی به کشور نیاز به هنجار و چهارچوبی توانمند دارد . حکیم ارد بزرگ



فرمانرویانی که گوش به فرمان مردم دارند در زندگی جز رامش و آوای نوش نخواهند شنید . حکیم فردوسی خردمند



اگر سخن چون نقره است، خاموشی چون زر پربهاست. لقمان



تجربه ها درسهای خویش را به هزار رنگ و گونه پدیدار ساخته و یاور ما می گردند . حکیم ارد بزرگ



نگذاریم تقویم وساعت ، این حقیقت را یادمان ببرد که لحظه لحظه زندگی ، یک معجزه است و در پس آن ، حقیقتی . اج - جی - ولز



بیشتر مردم دعا نمی کنند فقط التماس می کنند. برنارد شاو



مردانی که بیشتر از جایگاه و هنجار زنان پشتیبانی می کنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن می تازند . حکیم ارد بزرگ



به تجربه آموختم که انسانها هرگز از تجربه چیزی نمی آموزند. برنارد شاو



بهترین سیاست صداقت است. سروانتس



اگر دیگران را با زیباترین منشها و صفات بخوانیم چیزی از ارزش ما نمی کاهد بلکه او را دلگرم ساخته ایم آنگونه باشد که ما می گوییم . حکیم ارد بزرگ



برکت عمر را در روشنایی چشم و فرح دل را در مشاهده نیکوان دانید . عبید زاکانی



زندگی یعنی جستجوی دائم . لامارتین



اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است . حکیم ارد بزرگ



تنهایی در بهشت هم ارزشی ندارد . برنارد دوسن پیر



هرگاه بتوانم بعد از هر شکست لبخند بزنم شجاع خواهم بود. ناپلئون بناپارت



شورشهای آدمیان ، با بسامدهای پر توان کیهانی خیلی زود به سامانه درست خویش باز می گردد . حکیم ارد بزرگ



برای انسان تیره بخت، مرگ تخفیف در مجازات زندان زندگی است . الکساندر چیس



طبیعت هنر خداوند است. دانته



برای کسب گنج سکوت ، بارگاه دانش ات را بزرگتر بساز . حکیم ارد بزرگ



از دیروز بیاموز. برای امروز زندگی کنو امید به فردا داشته باش. آلبرت انیشتن



رقابت تا زمانی پسندیده است که کار به حسادت نکشد. دکارت



آنگاه که سنگ خویشتن را به سینه می زنید نباید امید داشته باشید همگان فرمانبردار شما باشند . حکیم ارد بزرگ



زمان استادبزرگی است که بسیاری ازمشکلات را حل می کند. کرنی



ثروتمند واقعی کسد است که بخششی داشته باشد. کسی که از این عمل امتناع کند مسکینی بیش نیست. سوجین



نخستین کسی که در برابرش باید کُرنش کنی خویشتن خویش است . حکیم ارد بزرگ



ابلیس مانند نیکخواهان پیش می آید ، ابتدا عهد و پیمان می گیرد ، سپس راز می گوید . حکیم فردوسی خردمند



دوستت دارم ؛ نه به خاطر شخصیت تو ؛ بلکه به خاطر شخصیتی که در هنگام با تو بودن پیدا می کنم . گابریل گارسیا مارکز



بردباری بهترین سپر در روزهای سخت و ناپایداریست . حکیم ارد بزرگ



بیشترین تأثیر افراد خوب زمانى احساس مى شود که از میان ما رفته باشند. امرسون



در تصور من زندگی مانند نقطه ای روشن در تاریکی ست . شل استاه



دارایی زیاد برای یک جوان می تواند ابزار سرگردانی باشد . حکیم ارد بزرگ



هیچ کس به خرد غایى نرسد، مگر آن را در خود جست وجو کند. اینشتین



مسلم است که در زندگی بسیار ساده تر است که انسان به داخل شهر رفته در رستورانی ساکت وآرام به آسوده گی بنشیندونوشیدنی خود را بآرامی بنوشد در زمانیکه اساس زندگی بر پایهء تلاش جهد وسازنده بنا شده است!!! . آریلد نیگوست



بزرگترین کارخانه نابودی توانمندیها ، آیین آموزشی نادرست است. حکیم ارد بزرگ



من فکر میکنم هیچ احساسی رهائی و آزادی بیشتری را به کسی نخواهد داد وقتی که جرأت کنی در زندگی بمانند یک اتومبیل مجدد بچرخی و دور بزنی!!! . ماریه بونه ویس



من احساس میکنم همواره بدنبال چیزی هستم که هرگز نخواهم یافت!!! . أوله نوئرر



دیوان سالاران واپسگرا بر این باورند که همنوایی با مردم کوچه و بازار ، بسیار بهتر از همنوایی با خردمندان است !  حکیم ارد بزرگ



اگر شغلی داری که هیچ سختی در آن نیست پس بدان که اصلاً شغل نداری. ماکلوم اس فوربس



بسیاری افراد زمان زیادی را صرف می کنند تا زندگی خود را بسازند بی آنکه بدانند در این جستجو هرلحظه در حال زندگی کردن هستند!!! . پئر بُورتن



برای آنکه به فرودستی گرفتار نشویی ، دست گیر آدمیان شو . حکیم ارد بزرگ



برای من سفر مانند مجازاتی ست که بخود می دهم در زمانی که زندگی در نگاهم بسیار آزار دهنده و تلخ می شود!!! . برگلیوت هوبک هاف



پول در تمامی دنیا مانند یک بیماری ویروسی است که مردم دنیا نمی توانند از شر آن خلاص شوند!!! . جورج آپنس



پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست ، گاهی آدمهای سبکبار، پشت کوهستان را هم به خاک مالیده اند . حکیم ارد بزرگ



رابطه من با پول ، این گونه است که من هرگز اهمیتی به آن نمی دهم . اینگوارد آمبیورسن



سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم، بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم. مارکوس گداویر



آدم مادیگرا ، جاده های احساسش کم رفت و آمد است . حکیم ارد بزرگ



بیشتر بدبختی های ما قابل تحمل تر از تفسیرهایی است که دوستانمان درباره آنها می کنند . کولتون



برای من بزرگترین مسئله دو جانبه در زندگی این است که عاشق کسی باشم که عاشقانه دوستم دارد! . ماریا مُراستُود



نمی توان امید داشت ، آدم های کوچک رازهای بزرگ را نگاه دارند. حکیم ارد بزرگ



داشتن یا بدست آوردن کسی آنقدر ها مهم نیست آنچه مهم است این است که عاشقانه یکدیگر را دوست داشته باشند ! . اوآ سی دبرِرگ



من فکر میکنم همه زندگی رویائی ست از عشق! . أوله پاسه



با فریب شاید بتوان چیزی بدست آورد اما در نهایت همان دستاورد مایه تباهی خواهد بود . حکیم ارد بزرگ



من میدانم که من زیباترین عشق خود را در یک کتابخانه ملاقات خواهم کرد! . هاوارد سیلته



جز مرگ را ، هیچ کسی از مادر نزاد . حکیم فردوسی خردمند



سرچشمه خوار نمودن دیگران ، بی شرمی و بی ادبی ست . حکیم ارد بزرگ



در میان ملکات ذهنی ، حافظه بیش از همه می شکفد و پیش از همه می میرد . کولتون



آدم های حقیر،انسانهای والا را دیوانه میپندارند. چرا که این انسانها سرشت نامعقول تری داشته و به سمت چیزهای استثنائی جذب میشوند:چیزهایی که هیچ جذابیتی برای بسیاری از مردم ندارند . فردریش نیچه



هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند از پویندگی ما جلوگیری کند . حکیم ارد بزرگ



هرکسی درس مخصوص به خود را می گیرد. ما می توانیم به سه طریق واکنش نشان دهیم
زندگی من مجموعه ای از درسهایی است که به آن نیاز دارم، درسهایی با نظم و ترتیب تمام در زندگی ام روی می دهد.( این سالمترین برخورد است و حد اکثر آرامش ذهن را تامین می کند.)
زندگی یک مسابقه بخت آزمایی است اما من از هر اتفاقی که در زندگی روی می دهد نهایت استفاده را می برم (این دومین انتخاب خوب است و کیفیت متوسطی را به زندگی می بخشد)
چرا همیشه همه بلاها سر من می آید؟ (این طرز برخورد نهایت ناکامی و بدبختی را تضمین می کند)
ما در زندگی مرتبا با درسهای تازه ای روبرو می شویم و تا زمانی که درسی را یاد نگیریم مجبور به گذراندن دوباره آن هستیم. آندرو متیوز



در زندگی هیج چیز مهم تر از این نیست که با قلب خود در صلح باشی. نینا کارین مونسن



شایستگان بردبارند و امیدوار . حکیم ارد بزرگ



تاریخ تکرار بى پایان خطاهاى زندگى است. لورنس دورل



سرانجام کشف شد که صاحب بیمارترین افکار و خشن ترین قلبها مردانی هستند که زود به زود عاشق می شوند. روسکین



چه زیبایند آنانی که همیشه لبخندی برلب دارند . حکیم ارد بزرگ



گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است . حکیم فردوسی خردمند



سربر گریبان فرو بر، از دل خویش بپرس آنچه را که مى داند. شکسپیر



بدگویان را تنها بگذارید تا درون مایه چرکین آنها شما را نابود نسازد . حکیم ارد بزرگ



دانش اقتصادی چیز شیرینی است اما برای اقتصادانان در این معقوله هیچ دینامیت هیجان یا کششی در آن پیدا نمی شود بخصوص در مقابل آنانی که بدنبال رویا و آرزوهای بزرگ می روند و سعی می کنند آنرا انجام داده و کنترل کنند!!! . فرانس ویدربئرگ



من هرگز اجازه نخواهم داد پول مانع کاری شود که می خواهم انجام دهم!!! . کارستن ایس شن



هر آن می تواند آغازی دوباره در زندگی ما باشد ، پس هیچگاه پایانی پیش روی ما نیست . حکیم ارد بزرگ



در کار یک سیاستمدار عشق بایدنقطه یا نشانه هر هدف باشد!!! . رئول استین



این کمکی نیست که تو مداوم کاری را انجام دهی که از عهده ء آن بر میائی مهم این است کاری را بتوانی انجام دهی که تاکنون نمی توانستی و یاد نگرفته بودی!!! . بیانجار هُوُف



فریاد سیمای آغازین هر شورش و رستاخیزیست ، پژواک آن آینده را می سازد . حکیم ارد بزرگ



ایمان و باور ما در ابتدای هر مسئولیت دشواری تنها عاملی است که موفقیت نهایی مان را تضمین می کند.
وقتی انتظار بهترین پیشامد را دارید نیروی مغناطیسی از مغزتان خارج می شود که بهترین ها را جذب می کند .
اگر انتظار بدترینها را داشته باشید از مغز قدرت دافعه ا ی رها می کنید که سبب می شود بهترینها از شما بگریزد حیرت انگیز است . ویلیام جییمز



[ چهارشنبه 91/11/4 ] [ 3:20 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

زندگینامه افلاطون

سخنان افلاطون- شمار گفته‌ها:206

افلاطون
فیلسوف یونانی (428 – 348 ق.م)
ویرایش : مریم فودازی


افلاطون در سال 428 ق. م در یک خانواده اشرافی و اصیل آتنی متولد شد. نام اصلی او«آریستوکلس» بود و نام افلاطون، بعد ها به خاطر پیکر تنومندش به او داده شد. وی یکی از بزرگترین فلاسفه جهان به شمار می رود. دوره جوانی او با دوره درخشندگی فرهنگ آتنی همراه بود و در همان دوران، یعنی در سن بیست سالگی با سقراط ملاقات کرد و شاگرد او شد. بستگانش اصرار داشتند که او به حرفه خانوادگی خود یعنی سیاست بپردازد، اما وقتی محاکمه و مرگ استادش را به دست سیاستمداران مشاهده نمود، سیاست را رها کرد. او در محاکمه سقراط  حاضر بود و اتفاقات آن را در آثار خود ثبت کرد. پس از مرگ استاد، افلاطون آتن را ترک نموده و به مناطق مختلفی نظیر مگارا و سیسیل سفر کرد که خطرات بزرگی هم برایش در برداشت؛ تا جایی که اسیر شد و حتی در معرض مرگ قرار گرفت؛ اما سرانجام آزاد شد و به آتن بازگشت.
افلاطون پس از بازگشت به آتن در سال 388 ق.م ، « آکاد می » خود را با هدف ترویج و تشویق بی طرفانه علم، در این شهر بنا نمود. آکادمی افلاطون را به حق می توان نخستین دانشگاه اروپایی نامید، زیرا در آنجا مطالعات و تحقیقات محدود به فلسفه محض نبود، بلکه رشته های وسیعی از علوم مانند ریاضیات، نجوم و علوم طبیعی را نیز در بر می گرفت. جوانان از شهرهای دور و نزدیک به آن جا می آمدند و علوم مختلف را فرا می گرفتند. یکی از همین جوانان، ارسطو بود که بعدها در زمره بزرگ ترین فلاسفه جهان قرار گرفت. افلاطون علاوه بر سرپرستی آکادمی و رهبری مطالعات، به تدریس هم می پرداخت و شاگردانش از درس های او یادداشت برمی داشتند. بسیاری از آثاری که از او باقی مانده، حاصل این یادداشت هاست.
در روانشناسی افلاطون، رفتارهای انسان از سه منبع میل، اراده و عقل سرچشمه می گیرد. میل انسان شامل مواردی نظیر تملک شهوت و غرایز می شود. هیجان هم مواردی مانند شجاعت، قدرت طلبی و جاه طلبی را در برمی گیرد. عقل نیز مسئول مواردی نظیر اندیشه، دانش و هوش است. منابع ذکر شده در افراد مختلف دارای درجات متفاوتی است. مثلا در بازاریان، کسبه و عموم مردم،«میل» نقش اصلی را در زندگی بازی می کند و در جنگجویان و لشگریان، «هیجان» نقش اصلی را بر عهده دارد. عقل نیز پایه رفتار حکماست.
بعد از این مقدمات، افلاطون شروع به ترسیم جامعه آرمانیش می کند و برای ایجاد آن، راهکاری هم ارائه می دهد. آرمانشهر او جامعه ای است که درآن هر کس با توجه به ذاتش، یعنی همان منابع رفتاری که ذکر شدند، در جای خودش قرار گرفته باشد. مثلا کسی که میل بالایی دارد، فقط مشغول کسب و کار خود شود و در کار سیاست دخالت نکند، یا کسی که از شجاعت و هیجان بالایی برخوردار است، شغل اش در جامعه نظامی باشد. در آرمانشهر افلاطون، سزاوارترین گروه برای حکومت، فلاسفه هستند که در آنها عنصر عقل در درجه بالایی قرار دارد (نوعی از نخبه گرایی).
اینجاست که افلاطون نیز مانند سقراط تمایلش را به آریستوکراسی (حکومت اشراف) نشان داده و به عناد با دموکراسی بر می خیزد. البته باید توجه داشت که اشراف یا شریفترین مردم برای حکومت الزاماً کسانی نیستند که دارای قدرت و ثروت اند؛ بلکه این افراد باید دارای حکمت باشند تا از شایستگی لازم برای حکومت برخوردار گردند.
از نگاه افلاطون، اصل و اساس سیاست برخاسته از مفهوم «عدالت» است و آنچه او را وامی دارد تا به بحث سیاست در کتاب جمهور بپردازد، چیزی جز بررسی عدالت در وجود انسان نیست. اساس استدلال او نیز بدین گونه است که انسان را نمونه کوچکتر یک شهر می داند و بحث را درباره شهر آغاز می کند تا با روندی قیاسی، نتیجه آن را به انسان نیز تعمیم دهد. از ویژگی های آرمانشهر افلاطون می توان موارد زیر را برشمرد :
-  منشا و ریشه آن عدالت است؛
- یکی از مبانی آن، اصل تقسیم کار و تخصصی شدن کار است؛
- غایت اصلی و اولیه آن اقتصادی است؛
- جامعه ای نخبه گرا و طبقاتی است.
در میان آراء و عقاید افلاطون، سه مساله وجود دارد که ارکان و مشخصات اصلى فلسفه وی را تشکیل مى‏دهد، و ارسطو در هر سه مساله با او مخالف بوده است.
1- نظریه مثل : طبق نظریه مثل، آنچه در این جهان مشاهده مى‏شود، اصل و حقیقت‏ اش در جهان دیگر وجود دارد و افراد این جهان به منزله سایه‏ها و عکس هاى حقایق آن جهانى مى‏باشند. مثلاً همه انسان هایی که در این جهان زندگى مى‏کنند، داراى یک اصل و حقیقت در جهان دیگر هستند و انسان اصیل و حقیقى، انسان آن جهانى است؛ این امر در مورد اشیاء نیز صدق می کند. افلاطون آن حقایق را « ایده» مى‏نامد. در دوره اسلامى، کلمه « ایده» به « مثال‏» ترجمه شده است و مجموع آن حقایق به نام « مثل افلاطونى ‏» خوانده مى‏شود.
افلاطون مانند فلاسفه پیش از سقراط  بر این باور بود که تمام طبیعت در حال حرکت و تغییر است. تمام چیزها از ماده ساخته شده اند و در اثر گذشت زمان دچار فرسایش می شوند؛ اما چیزهایی هم هستند که جاودانه و تغییر ناپذیرند؛ آنها قالب ها یا صورت های موجوداتند. مثلا تمام انسان ها به وجود می آیند و می میرند، اما یک چیزی هست که همه انسان ها به طور مشترک دارند و سبب می شود آنها را انسان بدانیم. آن چیز، الگو، قالب و یا همان صورت جاودانه و تغییرناپذیر انسان است.
به بیان دیگر، افلاطون به این نتیجه رسید که در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد. وی این حقیقت را عالم مثال (عالم این صورت ها) خواند. صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت، در این عالم وجود دارند. حقایق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، همان صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم (یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقایق نیست. تمام امورعالم چه مادی مانند حیوانات، جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و دیگر فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند. در نظر افلاطون، ما قادر نیستیم از چیزی که پیوسته در حال تغییر است، شناخت حقیقی پیدا کنیم.
جهان طبیعت پیوسته در حال تغییر است و شناخت حقیقی نمی تواند به آن تعلق بگیرد. در مورد عالم ظاهر، یعنی عالم محسوسات، فقط می توان با حدس و گمان حرف زد. شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی، شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط  با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سر و کار دارد. در جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کاربرد حواس و بنابراین ناقص است، همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت، در این جهان، هیچ چیز هستی و وجود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هاست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
2- نظریه مهم دیگر افلاطون درباره روح آدمى است. وى معتقد است که روح  قبل از تعلق به بدن، در عالمى برتر و بالاتر که همان عالم مثل است، مخلوق و موجود بوده و پس از خلق بدن، روح به آن تعلق پیدا مى‏کند و در آن جایگزین مى‏شود. به گفته وی، انسان نیز موجودی دوگانه است. ما بدنی داریم که به جهان محسوسات پیوند خورده و متغیر است، ولی روح فنا ناپذیری هم داریم که چون مادی نیست، می تواند به عالم مثال وارد شود. افلاطون معتقد بود که روح پیش از آنکه در جسم ظهور کند، در عالم مثال وجود داشته و مثل یعنی حقایق را درک کرده است؛ اما همین که به این دنیا آمده و در بدن انسان ظاهر می شود، همه مثالها را از یاد می برد؛ با این حال، خاطره ای مبهم از آن ها را به یاد دارد؛ به گونه ای که وقتی در جهان طبیعت با موجودات مختلف، شکل ها و صورتهای آنها روبرو می شود، به یاد عالم مثال و صورتهای آن می افتد و همین امر، حسرت بازگشت به جهان اصلی را در روح برمی انگیزد. بدین معنا، علم و شناخت حقیقی انسان چیزی جز یادآوری صورتهای جاودانه و حقایق اصلی عالم نیست. افلاطون می گوید که در عین حال، انسانها نمی خواهند روح خود را آزاد کنند تا به عالم مثال باز گردد.
3- نظریه سوم افلاطون که مبتنى بر دو نظریه گذشته و به منزله نتیجه‏گیرى از آن دو نظریه می باشد، این است که علم به معنی تذکر و یادآورى است، نه یادگیرى واقعى؛ یعنى هر چیز که ما در این جهان مى‏آموزیم، مى‏پنداریم چیزى را که نمى‏دانسته و نسبت به آن جاهل بوده‏ایم، براى اولین بار آموخته‏ایم، اما این درحقیقت‏ یادآورى آن چیزهایى است که قبلا مى‏دانسته‏ایم. زیرا گفتیم که روح قبل از تعلق خود به بدن، در عالمى برتر موجود بوده و در آن عالم، « مثل‏ » را مشاهده مى‏کرده است و چون حقیقت هر چیز،« مثال‏ » آن چیز است و روح ها قبلاً مثالها را ادراک کرده‏اند، پس قبل از آنکه وارد عالم دنیا شوند و به آن تعلق یابند، عالم به حقائق بوده‏اند؛ اما پس از تعلق به بدن، آن چیزها را از یاد برده اند.
بدن براى روح به منزله پرده‏اى است که مانع تابش نور و انعکاس صور در آینه است. در اثر دیالکتیک، یعنى بحث و جدل و روش عقلى، یا در اثر عشق (در اثر مجاهدت، ریاضت نفس و سیر و سلوک معنوى بنابر استنباط امثال شیخ اشراق) پرده از بین می رود، نور می تابد و صورت ظاهر می گردد.
فلسفه افلاطون یک فلسفه منسجم است که در اخلاق، هنر، سیاست و دیگر حیطه های فلسفه به طور گسترده ای وارد می شود. آراء او تا به امروز تاثیرات شگرفی را بر فلسفه و فرهنگ بشری بجا گذاشته است.
 



[ چهارشنبه 91/11/4 ] [ 3:4 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 820255

جدول لیگ برتر ایران