سفارش تبلیغ
صبا ویژن

raoof&shakoori
 
قالب وبلاگ
نویسندگان
خرید آسان

داستان های انگلیسی

Hello my firnds

سلام دوست من

سلام دوستان امید وارم از جک ها وکلمات انگلیسی خوشتان امده باشد وبه شما کمک کرده باشد

این هفته به چند مورد دیگر نیز اشاره می کنم مثلکار کردن با برنامه ی مولتی مدیا بیلدر(ام ام بی) برای درج اطلاعات بیشتر درباره ی این برنامه وبرنامه فلش پلیر به سایت

www.flash.com

مراجعه فرمایید.

مطالبی که برای داستان این هفته باید بدانید/////

کلاغ=crow

کوزه=pitcher

تشنه=thirsty

به قدری تشنه که=so thirsty that

فکر کردن=to think( thought )

مردن=to die

پس از مدتی=after some time

پرواز کردن _پریدن=to fly(flow  flown)

بدست اوردن=to obtain

جرعه ای آب=a drink

او دریافت که=he found that

سعی کردن=to try (ied)

رسیدن (به)=to reach (ed)

نوک_منقار= bill

بلند_مرتفع=bigh

پایین_پست_کوتاه= low

ریگ=pebble

طرح_نقشه_تدبیر=حمشد

برداشتن=to pick(ed)

یکی یکی_ یک به یک=one by one

انداختن=to drop(ped)

بالا آمدن=to rice(rose risen)

تدریجـآ_به تدریج=grad ually

سنگ=stone

بللاخره=at  last

اوتوانست=he was able

 


جک

(بسمه تعالی)

 

به غضنفر میگن شهرتون آثار باستانی چی داره؟ میگه ای بابا تازه دارن می سازن!!!!!!!!!!!!!.........

 

به طرف می گن خورشید بهتره یا ماه میگه ماه میگن دلیلش: مگیه چون خورشید تو روز روشن میکنه ولی ماه توشب.

عربِ انگلیسی  یاد میگیره یکی بهش می رسه مس تر هِلومُ الالیکم.

یکبار دزد می ره خونه یک ابله دزدی ابله می بینتش میگه می گفتی کلید داشتم.

 


[ پنج شنبه 91/10/7 ] [ 9:48 صبح ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

سرگذشت یک پسر در دانشگاه قزوین :

( )

سال اول

( . )

سال دوم

( o )

سال سوم

( O )

سال چهارم

 

خدا رحم کرد واسه فوق لیسانس ادامه نداد

****************************** 

کمربند شلوار شما ضامن سلامتی باسن شماست

"

روابط عمومی شهرداری قزوین

 ******************************

یه ضرب المثل قزوینی می گه : رفیق اگه رفیق باشه آدم منت زنشو نمی کشه

****************************** 

یه روز قزوینیه میاد تهران عروسی بر میگرده شهرشون بهش میگن عروسی چطور بود میگه عجب عروسی بود پسرها با مردها قاطی بودن

****************************** 

روز یه اصفهانی و یه تهرانی و یه قزوینی می میرند.آنقدر به خدا التماس می کنند تا اینکه خدا با برگشتن آنها به دنیا موافقت می کنه به شرطی که دیگه گناه نکنند وگرنه سنگ می شوند. خلاصه آنها به دنیا برمی گردند.همان اول کار تهرانیه یه دختره را میبینه و می افته دنبالش. همان دم سنگ می شه.بعد مدتی اصفهانیه یه ?? تومانی روی زمین می بینه خم میشه که برداره قزوینیه می گه : خاک تو سرت . هم خودت رو بدبخت کردی هم منو

 ******************************

یه روز یه قزوینیه زنگ در خونشو نصب میکنه کنار پاشنه

در خونش بالای زنگش مینویسه مدیونی اگه با پات زنگ بزنی

 ******************************

جدید ترین رومان عاشقانه در قزوین

خسرو و فرهاد

 ******************************

موسی در قزوین: ای موسی عصایت را به زمین بنداز. و موسی چنین کرد . و ندا امد حالا اگه جرات داری برش دار

 ******************************

قزوینیه یه کیسه برنج تبرک میخره درشو باز میکنه میگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس حمیدش کو؟؟؟؟؟؟؟؟

****************************** 

قزوینیه دنبال توپ میدویده

بهش میگن مگه بچه شدی ؟

میگه نه ولی از قدیم گفتن دنبال هر توپ بچه ای هم میاد

****************************** 

جایزه تبرک در قزوین:

یک سال استفاده رایگان از حمید ...!!!!

******************************

شهرداری قزوین تو پارکاش تابلو زده نوشته لطفا گل بچینید. 

******************************

تو ماه رمضون قزوینیه یه بچه خوشگل گذاشته بوده جلو دوچرخش داشته خوش و خندان میرفته. رفیقش بهش میگه: اصغر!  بالام جان بیخیال، ماه رمضونه!  قزوینیه میگه: خودم میدونم بالام جان! منم اینو برا افطار میبرم!!!

 ******************************

یارو قزوینیه با پسرش مشغول بوده، پسرش هی جیغ و داد میکرده که: آاای! بابا نکن! اااوووخ! درد میگیره!  قزوینیه شاکی میشه،‌ میگه: خفه شو پدرسگ! مگه ما خودمون بچه نبودیم!!!

   ******************************

قزوینیه میره خونه یک میلیونره، ‌دویست میلیون نقد می‌دزده. بعد زنگ میزنه خونه یارو میگه: بچه رو بیارین پولارو ببرین!!!


[ یکشنبه 91/9/19 ] [ 3:58 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

جوک جدید 11

جوک جدید 11

 

 

هشدار به دختران مجرد... به زودی دختران چینی با مهریه کم وارد کشور می شوند.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آذر 1389ساعت 22:36  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک 2

یارو داشت رد می شد، دید دارن یه نفرو میزنن. پرسید:

 

چرا میزنیدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعای پیامبری میکنه.

 گفت: بزنید اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.

*******************************

2 تا دوست با هم میرن هتل، اولی میره توالت فرنگی، دومی میاد کتکش میزنه!

 میگن: چرا میزنیش؟ میگه: من هر روز از این چشمه آب می خورم،

این اومد دستشویی کرد توش !

 

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم آذر 1389ساعت 15:27  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک 1

یارو از زنش میپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی

 

 یا مثل خر کیف می کنی؟

***********************

یارو نوشابه میخوره، گازشو میگیره میره شمال

***********************

غضنفر: اون مورچه رو میبینی که بالای اون کوهه؟

قل مراد: کدومو میگی؟ اونی که چشماش بسته است

 یا اونی که چشماش بازه؟

 

 

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم آذر 1389ساعت 15:26  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک,جک, سری 7 و 8

جوک,جک, سری 7 , 8 

به قل مراد میگن خیلی آقایی میگه:ما بیشتر!!!

 

 

شعر غضنفر برای نامزدش:
صبح که دره پنجرمون وا میشه
عصر که در پنجرمون وا میشه
شب که در پنجرمون وا میشه
وای که چقدر پنجرمون وا میشه !!!

 



 

صرف فعل نشستن به گویش شیرین لری: مو بنشینم، تونم بنشینی،

 اونم بنشینه، ما که بنشینم، شمام که بنشینید،

 دیه جا نی اونا بنشینن!

 


 

غضنفر عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشش،

سرش گیج میره میخوره زمین!

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:36  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک,جک سری 6

جوک,جک سری 6

عنکبوته قرص اکس می خوره پتو میبافه

 


یه روز یه مرغ وخروسی میرن مغازه تخم مرغ بگیرن

 مغازه دار میگه چرا خودت تخم نمی زاری میگه اخه ما هنوز نامزدیم

 


 

 

از گوسفنده می پرسن سیستم دستشویی رفتن شما چیست ؟
میگه سبک گروه آریان ......... دونه دونه دونه دونه دونه


 

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:33  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک,جک

جوک,جک

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه
خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
+
+
+
+


حال ترجمه از زبان همسرش

خط اول :حالت چه طوره زن ؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه....
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان...

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:31  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک سری 5

جوک سری 5

 

 

غضنفر پشت در اتاق عمل بود ،

 پرستار صدا می زنه: همراه مریض ... غضنفر میگه: .... 0912487...

 

*************************************

یه روز یه خسیسه داشته به خودش اب یخ میریخته . میگن :

چرا اینجوری میکنی . میگه: می خوام سرما بخورم .

میگن: چرا؟ میگه: اخه یه پنیسلین دارم داره تاریخش میگذره

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:29  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک,بخش 4

جوک,بخش 4

 

جوک جدید

 

از غضنفر می پرسند هدفت از تحصیل چیه؟

میگه : می خوام درس بخونم، دکتر بشم، مطب بزنم، پولدار بشم،

وانت بخرم باهش کار کنم!

*************************************


به یه بچه میگن: اون چه حیوونیه

 که به ما گوشت، کفش، لباس میده؟ میگه: بابام.

*****************************************

قل مراد دزدی، صاحبخونه پا میشه میگه: کیه اون جا؟

 یارو میگه: هیچکی، گربه ست، بعععععع.

 

*****************************************

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم آذر 1389ساعت 23:28  توسط جوک  | 
نظر بدهید

جوک سری 3

جوک  سری 8

 

یارو از زنش میپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی

 یا مثل خر کیف می کنی؟

***********************

یارو نوشابه میخوره، گازشو میگیره میره شمال

***********************

غضنفر: اون مورچه رو میبینی که بالای اون کوهه؟

قل مراد: کدومو میگی؟ اونی که چشماش بسته است

 یا اونی که چشماش بازه؟

 


[ شنبه 91/9/18 ] [ 2:21 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]

جوک سری 1

جوک سری 1

 

الهی، به مردان در خانه ات، به آن زن ذلیلان فرزانه ات،

 به آنانکه در بچه داری تکند، یلان عوض کردن

پوشکند، به آنانکه با ذوق و شوق تمام، به مادر زن خود بگویند:

 مامان، به آنانکه دامن رفو میکنند، ز بعد

رفویش اتو میکنند، به آن قرمه سبزی پزان قدر،

 به آن مادران به ظاهر پدر. الهی، به آه دل زن ذلیل، به آن

اشک چشمان ممد سبیل،

 که ما را بر این عهد کن استوار! از این زن ذلیلی مکن بر کنار!

*******************************

تک زنگ جیست؟ با خبر شدن 2 گدا از حال هم.

*******************************

میخواستن یکی رو رییس حفاظت اطلاعاتش کنن،

 بهش یه سری اسرار مملکتی میگن تا ببینن چقدر میتونه بروز نده.

 تهدیدش میکنن، نمیگه. میزننش، نمیگه. شکنجه اش میکنن،

 نمیگه. آخر سر واسه اطمینان بیشتر میندازنش انفرادی

 و رفتارشو زیر نظر میگیرن. میبینن که هی میزنه تو سر خودش

و میگه: اه یادم بیا… اه چی بود!


[ شنبه 91/9/18 ] [ 2:20 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 822157

جدول لیگ برتر ایران