سفارش تبلیغ
صبا ویژن

raoof&shakoori
 
قالب وبلاگ
نویسندگان
خرید آسان

 

عجیب نبود جدید بود

آنچه امروز دارد اینجا اتفاق می افتد عجیب نیست اما جدید است و البته در شهر من کم سابقه.

اینجا محوطه دلباز و با صفای خانه سرتیپ است با همان حوض بزرگ همیشگی و باغچه هایی که این حوض بزرگ فیروزه ای را در آغوش گرفته اند و همان 4 صفه بزرگ دورتادور که گویی حیاط پایین را محاصره کرده اند اما این چهار سوی حیاط خانه سرتیپ را امروز 4 تا غرفه پر کرده است.

اولی از سمت راست غرفه نجوم و فضاست و کمی جلوتر غرفه دوم؛ ثبت اطلاعات بازدید کنندگان. امروز هشتم اردیبهشت مصادف با روز جهانی نجوم است.

آن بالا در ایوان شاه نشین یک میز با چند صندلی هست که میزبان چند آقا و خانم است و از این پایین که نگاه می کنی احساس می کنی حتما آن ها که آن بالا نشسته اند باید آدم های مهمی باشند. غرفه بعدی با نام "پروژه های روز جهانی نجوم" از همه شلوغ تر است و پر طرفدارتر، میز بزرگی است با دو تا مانیتور یکی رو به بازدید کننده و یکی رو به غرفه داران و البته کره زمینی که همزمان هم به دور خودش می چرخد هم به دور خورشید و خورشید اینجا یک لامپ کوچک زرد رنگ است. غرفه داران با شور و حرارت به سوالات  این همه آدمی که دور میز جمع شده اند جواب می دهند، روی مقوای سفیدی چند تا سوال نوشته و از بازدید کنندگان می خواهند که هر کدام از این سوالاتی را که تمایل دارند مطرح کنند تا پاسخش را به تفصیل بشنوند؛ 2012 پایان جهان است؟ حیات فرازمینی آری یا نه؟ ستارگان متولد می شوند و می میرند، انفجار بینگ بنگ و... آن طرف تر غرفه فروش کتب و اقلام نجومی است. لیوان ها و تابلوهای مربع شکل با طرح های نجومی که جالب به نظر می رسد و البته کمی گران. لیوان ها 6هزار تومان. به فروشنده می گویم این لیوان ها که توی بازار 3-2 هزار تومان بیشتر نیست چرا اینقدر گران؟ فروشنده زیر بار حرفم نمی رود و من هم البته نمی خرم.

ماه پیشانی ها

اما بخش هیجانی و جالب ماجرا اینجاست، مقابل نارنجستانی که حالا فقط می توان از پشت شیشه های کوچک و رنگی دیدش. تلسکوپ ها و دوربین های دو چشمی به کارند و مردم با اشتیاق پشت سر هم توی صف ایستاده اند تا به نوبت به دستبوسی ماهی بروند که امروز را استثنائا ظهر طلوع کرده است. هیچگاه توده مردم را اینچنین مشتاق علم ندیده بودم، این خاصیت علم نجوم است که وجه تمایزش از دیگر علوم، آمیختگی اش با توحید است، توحیدی محکم شده به علم  و جذاب شده با هنر.

کودکان اگرچه اینجا صدای اعتراضشان بلند است که قد و قواره کوچکشان به دریچه تلسکوپ نمی رسد اما آن طرف حوض بچه ها غوغایی به پا کرده اند، گروهی دور میز ایستاده اند و نقاشی نجومی می کشند و گروهی دیگر برای نشستن روی صندلی گریم با هم بگو مگو می کنند و اولین سوالی که به ذهن من می رسد این است: خانم ببخشید این رنگ ها به پوست بچه ها آسیبی نمی زند؟ خانم مربی مهربان می خندد و یکی از قوطی های رنگ جلوی دستش را نشانم می دهد: رنگ انگشتیه. اینجا پر از بچه است، بچه های قد و نیم قدی که پروانه بر گونه دارند و ماه بر پیشانی و خنده بر لب و پدر و مادرانی که راضی به نظر می رسند و از این غرفه به آن غرفه می روند.

امسال پایان جهان است؟

بعد از اینکه در غرفه پروژه ها نظریه مایاها در مورد پایان جهان را می شنوم و مطمئن می شوم که امسال یعنی سال 2012 پایان جهان نیست به زندگی امیدوار می شوم و دوباره مثل بچه ها می دوم می روم سراغ تلسکوپ و آخر صف می ایستم، نوبتم که می شود نفر جلویی لوله تلسکوپ را تکان داده است و لازم است تا یکی از اعضای گروه ستارگان نورانی بیاید و زاویه تلسکوپ را با آسمان تنظیم کند، این اتفاق می افتد و من برای چند ثانیه هلال زیبای ماه را با حفره های خاکستریش تماشا می کنم و می آیم این طرف تا بقیه هم نیمه روشن ماه را ببینند. یکی از ستارگان نورانی به شیوه روزنامه فروش های دوره گرد قدیمی با صدای بلند می گوید: قابل توجه خانم ها و آقایان! سمینار "قمر در عقرب چیست" هم اکنون در سالن کنفرانس در حال اجراست. این سمینار همزمان در سراسر دنیا اجرا می شود. قابل توجه خانم ها و آقایان...

سمینار... سمینار...

موضوع جالبی برایم به نظر می رسد و بی معطلی به سمت اتاق سمینار می روم؛ اتاقی کوچک ته آخرین راهروی پنج دری خانه. اینجا انگار دنیای دیگریست؛ صندلی های اتاق پر شده است، چند نفر صندلی گیرشان نیامده است و گوشه بالای اتاق نزدیک پرده نمایش ایستاده اند، دختران جوانی ردیف اول صندلی ها را پر کرده اند، پسرک نوجوانی به همراه پدر و مادر میانسالش روی صندلی های ردیف دوم نشسته و  دم در اینقدر شلوغ است که راه رفت و آمد مسدود شده. این هفتمین سمیناریست که امروز از ساعت 16:30در این اتاق اجرا می شود. خانمی وارد می شود، جمعیت را می شکافد و خودش را به پرده نمایش می رساند و رو به همکارش در پشت میز می گوید: اسلاید اول لطفا.

صفحه باز می شود و اتاق را روشن می کند، خانم شروع می کند: من زینب پیمانی هستم، مسوول گروه ستارگان نورانی برگزار کننده این همایش و نمایشگاه، ورود شما را خیر مقدم می گویم و سمینار خودم را با موضوع قمر در عقرب شروع می کنم.

از اتاق بیرون می آیم و خوشحالم که برای یکی از کهن ترین سوالات ذهنم پاسخی یافته ام. جمعیت نسبت به یک ساعت پیش 3-2 برابر شده است و این حیاط دلاور حالا انگار تنگ به نظر می رسد.

چتر حمایت مسوولین بر سر جوانان و نوجوانان شهر

نزدیک دالان پارچه ای نارنجی رنگ با ستارگانی نورانی در اطرافش روی میزی پهن است و انتظار قلم مرا می کشد تا بر صفحه اش چیزی بنویسم اما من ترجیح می دهم نوشته های دیگران را بخوانم؛ 90 درصد پیام ها حاوی تشکر است. دارم می روم بیرون پشت سرم را نگاه می کنم؛ شهردار شرفا همراه مدیر روابط عمومی اش پای غرفه پروژه های روز جهانی نجوم ایستاده اند از دالان بیرون می روم و پیش خودم می گویم اگر این مسوولین همیشه چتر حمایتشان را اینگونه بر سر جوانان و نوجوانان باز کنند چه نشاطی شهرمان را فرا خواهد گرفت.

در حاشیه

بچه های خوب و فعال گروه ستارگان نورانی روز جمعه نجوم را به میان مردم خمینی شهر آوردند و مردم هم فکر می کنم مراتب قدر دانی شان را به عناوین مختلف نشان دادند و خستگی را تا حدودی از تن خسته اما پر نشاط و پویای بچه ها بیرون کردند اما یادمان نرود که شرط اول کار امانت داری است، یادمان نرود که این مردم، مردمان غیرتمند این شهر یک چیزهایی را آسان به دست نیاورده اند که راضی باشند آسان از دست بدهند، از خانم های خوب این گروه انتظار می رفت که تحت تاثیر هیجان برگزاری این همایش حجاب را از یاد نبرند، دلیلی ندارد حتما چنین مراسمی با زیر پا گذاشتن بعضی ارزش ها برگزار شود.

تصاویر


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 2:45 عصر ] [ raoof nasiry ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 822686

جدول لیگ برتر ایران